• ۰۹۱۲۸۶۰۲۱۷۸
  • این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

  • آیا زوجین می دانند وقتی با هم دعوا میکنند و تا مرز طلاق عاطفی پیش می روند چه تاثیری بر روح و روان و جسم خود و طرف مقابل و بعد فرزندان خود می گذارند؟مراقبت از روابط بین زوجین به طور موثر،کمی غیر ممکن است،عاشق شدن کار ساده ای است،اما تداوم بخشیدن به آن مشکل است.

    تعهد چیزی است که به تلاش زیادی نیاز دارد.کسی را در زندگی شریک قرار دادن بهترین و شگرف ترین کار است.با سرد شدن روابط بین زوجین انواع مشکلات روحی و جسمی برای زوجین و فرزندانشان ایجاد می شود.

    اضطراب،پرخاشگری،علاقه به بیرون از منزل بودن،افت راندمان کاری و تحصیلی، تعارض و سردرگمی،بدرفتاری،واکنش های نامناسب،الگوگیری غلط فرزندان،روی آوردن به اعتیاد از هر نوع،متوسل شدن به دوستان و فضای مجازی و آثار بلند مدت پایین آمدن کیفیت زندگی زوجین و فرزندان آنها،مشکلات پیش روی آنها می باشد.  

    علت سرد شدن روابط عاطفی بین همسران

    عوامل موثر بر سردی روابط:

    صاحب فرزند شدن:همان قدرکه ورود فرزند علتی برای بیشتر با هم بودن است،در اثر غفلت زن و شوهر بخصوص زن می تواندعلتی برای فراموش کردن و کم رنگ شدن طرف مقابل باشد.

    حل نکردن اختلافات در زمان مناسب:زن و شوهر هر چه قدر هم که زندگی خوبی داشته باشندبالاخره گاهی اختلاف پیدا می کنند و ممکن است در حین بگو مگو حرف هایی را که نباید،بگویند.

    بعضی از همسران کدورت ها را از بین نمی برند،راجع به آن با یکدیگر حرف نمی زنند و بدین صورت گره های کوچک را تبدیل به گره های کور میکنند که به سادگی قابل گشودن نیست و همین باعث می شود تا هر گاه به زندگی مشترک خود فکر می کنند یاد ناملایمات و خاطرات تلخ شان بیفتند.

    از بین رفتن جاذبه های زن و شوهری: بعضی همسران بعد از بچه دار شدن و گذشت چند سال احساس می کنند دیگر از آنها گذشته است،حلال خداوند را بر خود حرام کرده و از هر گونه ابراز محبت نسبت به همسر اجتناب می کنند،در صورتی که نیازها به قوت خود باقی است و همین دوری کردن از نیاز طبیعی باعث بدخلقی و بهانه گیری طرفین می شود.

    تغییر در طول زمان: بین دو نفر که تصمیم به ازدواج می گیرند نقاط مشترک زیادی وجود دارد،ولی از آنجا که انسانها وهمسران در طول زمان تغییر می کنند،زوجین با هم و به یک سمت تغییر نمی کنند.به همین دلیل بعد از ده سال هر کدام کیلومترها از نقطه ی آغاز و در مسیرهای مختلف فاصله گرفته اند.

    ادامه تحصیل و علایق شغلی: هر کدام از همسران در طول زندگی مشترک ممکن است به فکر ادامه تحصیل بیفتندیا در شغلشان پیشرفت کنند و وقت بیشتری را بیرون از خانه سپری کنند و از لحاظ روحی تحت فشار باشند.هر کدام از این عوامل اگر درست مدیریت نشود،می تواند به ارتباط زن و شوهر لطمه وارد کند.

    عدم تلاش برای جذب یکدیگر: دختر و پسری که برای جای شدن در دل یکدیگر هر کاری می کردندو زیباترین واژه ها را به کار می بردنددیگر اهمیتی به احساس همسرشان در قبال عملکرد خود نمی دهند و برای شان دیگران(فامیل،همکار،همسایه و...) مهم تر از شریک زندگیشان است.

    24 ساعته باهم بودن و وابستگی شدید،حسادت، در تلاش مدام برای شاد کردن همسر از عوامل دیگر تخریب رابطه است.

    علت سرد شدن روابط عاطفی بین همسران

    قانون های رابطه صحیح

    درباره احساسات و عواطف واقعی تان با همسرتان صادق باشید.یکدیگر را بوسیده و دست کم روزی 20 دقیقه یکدیگر را در آغوش بگیرید تا هورمون اکسی توسین ترشح بیشتری کند.

    از نظر عاطفی-احساسی سخاوتمند باشید و هرگز خساست به خرج ندهید.به یکدیگر گوش کنید.

    به همسرتان تعهد روحی- قلبی داشته باشید، البته این تعهد باید دو جانبه باشدونسبت به هم مهربان باشید.

    همسرتان را دوستدار تفکر و ذهنیت خود کنید.چیزهای جدید را با یکدیگر کشف و با هم رشد کنید.

    پیاده روی طولانی مدت رفته و به همدیگر هدیه بدهید.

  •   مقاله :شکاکی

    هر بار با کسی صحبت می کنم بعدش باید یک ساعت توضیح بدهم که چه کسی بود ؟ برای چه چیزی  باهاش صحبت کردم؟ در مورد چی صحبت کردم؟ اصلاً تو کل زندگیم باید مدام باز خواست بشم و توضیح بدهم .واقعاً دیگه خسته شدم .

    شک و بی اعتمادی و بدبینی، نوعی اختلال است که گاهی فرد را دچار رفتارهایی می کند که از نظر بقیه غیر عادی و جنون آمیز می باشد.او خود را مدام در معرض خطر دیده و فکر می کند همه می خواهند به او ضربه و یا آسیب برسانند.

    بدبینی یک از ویژگی های شخصیتی می باشد که عوامل مختلفی در آن دخیل است و شناختن این عوامل به برطرف شدن این مشکل کمک زیادی می کند. اگر این اختلال شدت یابد به اختلال پارانوئید تبدیل می شود.

    شناخت در مورد گذشته و شخصیت فرد در شناسایی علت درست به ما اهمیت زیادی دارد.

    شک و بدبینی ، نوعی وسواس فکری به حساب می آید که در افراد حسود و خود کم بین مشاهده می شود.

     

    به یاد داشته باشید که اعتماد چیزی به دست آوردنی است و به طور خودکار حاصل نمی شود.

     

    آثار بدبینی و بی اعتمادی

    بدبینی و بی اعتمادی به غیر از لطمه ای که به ارکان خانواده و روابط می زند ، الگوی نامناسبی برای فرزندان می باشد و احساس ناامنی را در آنها شکل داده و لذت زندگی را از افراد خانواده می گیرد .مشاجرات و بدخلقی ها، اجازه ی رشد را به افراد نمی دهد و عزت نفس و اعتماد به نفس را در تک تک افراد کاهش می دهد.

     

    سوءظن3

    علل بدبینی و شکاک بودن

    • داشتن تجربیات ناخوشایند در نوع ارتباط با والدین: کودکی که مدام در برخورد والدین بدرفتاری دیده و نیازهایش سرکوب می شود، باعث می شود نوع دید این کودک به دنیا و انسانها بدبینانه شکل گرفته و تاثیر آن در بزرگسالی مشهود است. دوران کودکی و سالهای اولیه و نوع ارتباط والدین و کیفیت آن در شکل گیری اعتماد نسبت یه دنیا از اهم علل بدبینی در فرد است. اگر همسر شما در ارتباط با والدین خود درگیر مشکلی بوده یا هست، این مشکل می تواند بر نوع ارتباط شما موثر باشد.
    • داشتن تجربیات ناخوشایند در ارتباط عاطفی : برای داشتن یک رابطه ی عاطفی ، باید بین افراد اعتماد وجود داشته باشد. وقتی همسران نسبت به هم رفتارهایی چون خیانت یا شیطنت های بی جا انجام داده و فرد مقابل را نسبت به خود بی اعتماد می کنند نمی توان از فرد مقابل انتظار اعتماد داشت.
    • از بین رفتن اعتماد: در زنان امنیت در رابطه اهمیت زیادی دارد. هر گونه بی اعتمادی ،از نوع نگاه تا صحبت و یا رفتار می تواند منجر به بدبینی شود.
    • علاقه و عشق زیاد از حد به هم: هر فرد همسرش را متعلق به خود دانسته و هر نوع رفتار با دیگران برایش سخت است. به مرور فرد فکر می کند رفتار همسرش به دلیل این است که نتوانسته همسر خود را تسخیر کرده و احساس شکست می کند. این به دلیل عدم شناخت کافی زوجین نسبتت به یکدیگر بوده که به مرور زمان زمینه ی بهانه و ایراد را در همسران به وجود آورده و بدبینی ها شروع می شود.
    • اضطراب و نگرانی در مورد وقایع: وقتی مدام درگیر خودخوری و استرس ناشی از گمان های خود باشید به مرور شک و بدبینی شکل گرفته و ذهن شما را درگیر می کند و از هر اتفاقی کوچک برای خود داستانی بزرگ درست می کنید.
    • حسادت دوستان: گاهی حسادت دوستان در مورد زندگی شما باعث حرف ها و رفتارهایی از جانب دوستتان می شود که آرام آرام شما را نسبت به همسر خود بدبین می کند. پس حواستان به رفت و آمد و سخنان با افراد دیگر باشید.
    • سوالات بازجویانه: در مورد رفت و آمد و همکاری و نوع صحبت و... مرتب همسر خود را بازجویی نکنید. چون منجر به کمرنگ شدن احساسات درون رابطه شده و فرد از شریک بودن به رئیس و مرئوس تبدیل شده و نسبت به شما و کارهایتان بی اعتماد می شود.
    • نوع شخصیت فرد و منفی گرایی: تحت فشار قرار دادن همسر ،با نقطه ضعفش علت مهمی در بروز خدشه دار شدن روابط و بی کفایتی وبی اعتمادی می باشد .
    • مصرف مواد مخدر: از عوارض مصرف مواد مخدر و الکل بدبینی می باشد .مسومیت ناشی از مصرف مواد می تواند موجب افسردگی و بدبینی در فرد شود. البته این به معنای این نیست که تمام کسانی که مواد مصرف می کنند به بدبینی دچار می شوند.

    این را باید بدانیم که گاهی افراد براثر یک تجربه نسبت به موضوعی بی اعتماد می شوند و در بقیه ی زمینه ها این گونه نیستند ولی فرد بدبین نسبت به تمام موارد بدبین می باشد.

    سوءظن4

     

    راهکار مقابله با شکاکی

    قبل ااز هر کاری با خدا صحبت کنید: اجازه دهید قلبتان با خدا انس بگیرد .شما از احوالات درونی همسر خود آگاهی ندارید اما خدا به همه چیز آگاه و واقف است.

    1. تحت تاثیر قرار نگیرید: به جای توضیحات اضافه در مورد زمان و مکان واشخاص فقط شنونده باشید به حرف ها و نگرانی های او فقط گوش کنید، اجازه دهید احساسش نسبت به رفتار شما را توضیح دهد بدون واکنش تند با او همدلی کنید.
    2. بهانه دستش ندهید: بعضی رفتارها مثل دیر آمدن یا در محل خلوت تلفن زدن وصحبت کردن خصوصی با افراد دیگر را کنار بگذارید تا بهانه نداشته باشد.
    3. از افراد مورد اعتماد کمک بگیرید.
    4. صداقت داشته باشید: دروغ های کوچک یا پنهان کاری هر مسئله ای زمینه ی ایجاد بدبینی و بی اعتمادی را در فرد مقابل به وجود می آورد.
    5. اعتماد او را جلب کنید: با در دسترس بودن می توانید احساس نگرانی همسر خود را کاهش داده و از قبل برنامه های خود را به او اطلاع داده تا دچار هیچ گونه فکر مخربی نشود.
    6. جلوگیری از بروز خشم در برابر رفتار او: هر چند زندگی با فرد شکاک بسیار دشوار و زجردهنده هست اما واکنش تند شما و گرفتن حالت تدافعی در برابر او منجر به تشدید بدبینی و عصبانیت در هر دو نفر و بداخلاقی و یا مشاجره می شود و مشکل را حادتر می کند.
    7. نوشتن آسیب های وارد شده از بی اعتمادی و بدبینی برای هر دو نفر
    8. پیدا کردن فکرهای قبل از بروز شک
    9. ریشه یابی علتهای بی اعتمادی
    10. مشخص کردن زمان بروز شک و بدبینی
    11. فاصله گرفتن از افراد شکاک
    12. مرور مشکلات گذشته و تطابق آنها با واقعیت
    13. تقویت اعتماد به نفس
    14. پرهیز از قضاوت نا به جا
    15. شروع کارهای هنری چون موسیقی، نقاشی،خط و یا هر هنر دیگری و بروز ترس و نگرانی خود در آثار هنری
    16. شناخت خصوصیات اعضاء و برقراری ارتباط بهتر با یکدیگر
    17. صحبت با همسر خود:با همسر خود دقیق با دقت در لحن، تن صدا، زبان بدن و کلمات صحبت کرده تا متوجه درون طرف مقبلتان شوید.
    18. استفاده از دارو با تجویز پزشک

  • ناخن جویدن

    مقاله :ناخن جویدن

    تا به حال فردی را دیده اید که مرتب دستهایش در دهان برده و ناخن هایش را  بجود؟ یا با فردی روبرو شوید که کنار ناخن هایش زخم و تا نیمه ی انگشت پوست کنده شده است؟

    اگر به دست های این افراد نگاه کنید اکثر آنها ناخن ها تا ته خورده شده و گوشه های آن هم با وضع بدی زخم گشته است .آیا می دانید چرا بعضی افراد ناخن می جوند؟ موهای سبیل یا ریش خود را می کنند؟ مرتب انگشتان را می شکنند، مکیدن شست یا انگشت در بینی کردن،چرخیدن های پشت سرهم در اتاق و یا....را انجام می دهند؟

    دیدن این رفتار، نه تنها خوشایند نیست بلکه برای سلامتی خود فرد هم ضرر دارد و در ضمن به زیبایی او هم آسیب می رساند و از نظر دیگران فرد متزلزلی می باشد.

    اطرافیان این افراد از چنین رفتارهایی ناراحت و دچار نگرانی در مورد سلامتی عزیز خود می شوند و دنبال راه حل مناسب برای ترک این رفتارها می باشند و گاهی به روشهای غیر اخلاقی یا خشونت دار متوسل شده و به فرد آسیب بیشتر می زنند.

    بسیاری از این رفتارها در مواقعی که فرد دچار اضطراب درونی گشته و یا راه حل مناسبی برای مشکل خود نمی یابد و یا نمی تواند مشکل را ارزیابی و تجزیه کند و یا خارج از توان سنی یا عقلی و رشدی او می باشد به وجود می آید و فرد با این کار سعی در ایجاد آرامش در خود دارد.

    ناخن جویدن عادتی است که فرد را  از دنیای بیرون قطع و فرد را به لاک خود فرو برده و باعث برخی رفتارهای ناخوشایند می شود.

    گاهی برخی اختلالات مثل اختلال کمبود توجه وبیش فعالی، اختلال تومور، وسواس فکری، عقب ماندگی ذهنی، افسردگی حاد،  اضطراب عمومی، اختلال هراس و اضطراب جدایی می تواند دلیلی برای ناخن جویدن در کودکان باشد.

    ناخن جویدن معمولاً از 1 تا 5 سالگی شروع شده، به مرور در 9 تا 15 سالگی افزایش می یابد، ولی در نوجوانی متوجه این عادت زشت و زننده می شوند. و از این رفتار ناراحت و در صدد رفع آن می باشند، که گاهی موفق ولی در بیشتر اوقات چون زمان زیادی درگیر آن بوده، به راحتی نمی تواند این کار را کنار گذارد.

    این اختلال در دخترها بیشتر از پسرها دیده می شود. دخترها به علت احساسات بیشتر ، به همه ی مسائل بیشتر واکنش نشان داده و زودتر تحت تاثیر مسائل قرار می گیرند لذا در معرض ناراحتی های روحی و روانی بیشتری قرار دارند. البته باید آمار را به صورت علمی بررسی کرد.

     

     

    عوارض ناخن جویدن

    1. کسب آرامش لحظه ای و ماندگاری بلند مدت
    2. از بین رفتن زیبایی ظاهری دست ها و انگشتان
    3. کاهش اعتماد به نفس
    4. افزایش اضطراب
    5. افزایش افسردگی و گوشه گیری
    6. کاهش عملکرد ذهنی، اجتماعی
    7. تمسخر توسط گروه همسالان
    8. تبدیل شدن به عادت رفتاری زشت و ناخوشایند
    9. مبتلا شدن به بیماری های مختلف و ناراحتی گوارشی بر اثر قورت دادن ناخن و حتی خونریزی معده و عفونت های مختلف

          10-تذکرات زیاد والدین و اطرافیان

         11-احساس عدم کنترل خود توسط خود فرد

    ناخن جویدن2  

    علت ناخن جویدن

    ناخن جویدن نوعی پرخاشگری علیه  خود فرد است  که فرد می خواهد ناخوداگاه به خود آسیب برساند.

    مهم ترین بخش هر اختلال یا بیماری تشخیص علت و دلیل آن می باشد تا بتوان راهکار درستی برای آن انتخاب کرد.

    • فشارهای عصبی و مشکلات روزمره ی خارج از ظرفیت فرد
    • عصبانیت خارج از کنترل
    • اعتماد به نفس پایین
    • کم رویی و خجالتی بودن
    • الگوبرداری و تقلید از والدین یا کسانی که مورد علاقه ی فرد هستند.
    • تجربه ی مثبت از پیامد رفتار
    • تماشای فیلم های مهیج و ترسناک
    • امتحانات و صحبت در گروههای بزرگ مثل کنفرانس دادن
    • اضطراب ناشی ار مسئله ی فرد
    • واکنشی برای تخلیه ی هیجانهای ناخودآگاه فرد برای خودآزاری
    • احساس گناه و تنبیه خود
    • تولد نوزاد جدید
    • ورود به مکان جدید مثل مدرسه ،مهد یا جدایی از والدین
    • تروما و شوکهای ناگهانی شدید
    • جدایی از والدین
    • ترس از آسیب بدن و تاریکی

    نتخن جویدن5

     

    درمان

    شما به عنوان پدر و مادر بیشترین سهم را در بروز ،افزایش و یا کاهش و رفع این اختلال در فرزندتان را بر عهده دارید. پس باید در کمال آرامش به کودک نزدیک شده ، با او در مورد تمام مسائلش صحبت و از مشکلات ذهنی او اطلاع پیدا کنید.

    • شناسایی نیازهای فرزندتان
    • سخت گیری های شدید و دیکتاتوری بودن والدین
    • خجالتی و کمرو بودن
    • عدم واکنش تند توسط اولیا و اطرافیان نزدیک
    • سنجیده رفتار کردن والدین و عدم ایجاد اضطراب توسط والدین
    • شناسایی علت اضطراب
    • عدم سرزنش، تحقیر، تنبیه و تمسخر یا سرکوب
    • تشویق در صورت عدم انجام رفتار ناصحیح مخصوصاً کلامی
    • کوتاه کردن مرتب ناخن ها و سوهان کشیدن
    • صبر و حوصله در طول دوره ی درمان
    • تنها نگذاشتن کودک و اختصاص دادن زمان بیشتر به او
    • حواس پرتی در زمان ناخن جویدن
    • دادن اعتماد به نفس و استفاده از کلمات تشویقی
    • زدن چسب رنگی با موافقت خودش روی ناخن ها
    • نشان دادن تصاویری از ناخن های آسیب دیده و زخم ها و میکروب های مربوط به آن
    • گرفتن فیلم بدون متوجه شدن خودش و نشان دادن حرکاتش به خود
    • قرار دادن فرد در زمان ناخن جویدن در مقابل آیینه
    • خواندن کتاب ها ی مرتبط بدون تذکر به رفتار وی
    • صحبت در مورد عادت رفتاری وی بدون قضاوت کردن و برچسب زدن به او
    • اطمینان دادن به او در حمایت از او برای ترک رفتارش
    • جایگزینی فعالیت جذاب با دست
    • استفاده از فعالیت مورد علاقه ی فرد یا ورزش
    • متناسب بودن سطح توقع از فرد با توجه به تواناییهایش
    • ریلکس کردن توسط خود فرد در زمان هیجان، خشم ،ترس یا هر احساس تکان دهنده
    • کمک گرفتن از مشاور و متخصص
    • گذاشتن قانون در مورد نجویدن ناخن ها ،کوتاه کردن آن و پایبند بودن به قانون ها
    • استفاده از برچسب تشویقی برای رعایت قوانین
    • دارو در صورت نیاز و تجویز متخصص

     امیدوارم در صورت هر گونه اختلال در خود و فرزندان یا عزیزانتان با گرفتن اطلاعات کامل پیرامون آن و مراجعه به متخصص آن ، بهترین راه حل را انتخاب کنید و کم ترین آسیب را به روابط خودتان وارد کنید.

    ناخن جویدن ،مشکل درونی حل نشده و ناشی از اضطرابی است که باید به آن در اولین زمان روئیت توجه کافی و لازم را داشت.

     

  •  

     

    احساسات مردان

    مقاله در مورداحساسات مردان

    زن و مرد هر دو در عین شباهت ها، تفاوت هایی نیز دارند و این خصوصیاتی است که خداوند در آنها قرار داده است.

    تا به حال با همسرتان برای پیاده روی بیرون رفته اید و بدون حتی یک کلمه برگردید؟

    چه احساسی داشتید؟خسته و غمگین از روابط خشک همسرتان با خود می گویید دیگر با او بیرون نمی روم.

    اگر این گونه بوده است پس حتماً او اهل ابراز احساسات نیست، .بسیاری از افراد می گویند: مردان از زنان کم احساس تر هستند.

    دکتر دیوید پاول می گوید: مغز انسان دو نیمکره دارد . نیمکره ی راست مخصوص عواطف و احساسات و نیم کره ی چپ مرکز منطق می باشد. سیم کشی مغزدر زنان و مردان متفاوت و در زنان قوی تر است. در زنان شبیه بزرگراه و در مردان شبیه کوره راه باریک.

    خانم ها در عین واحد از هر دو نیمکره استفاده کرده ولی مردان فقط می توانند از یک نیمکره استفاده کنند. به همین علت نمی توانند هم رمانتیک و هم منطقی باشند .مغز زنان عمومی تر و برای مردان، تخصصی تر کار میکند.

    برخی افراد در بروز احساسات خود مشکل دارند و نمی توانند عمیق ترین احساسات خود را به زبان بیاورتد. در بیان احساس وعشق و علاقه ی خود سرد و سخت هستند. اجازه ی ورورد به کسی را به درون خود نمی دهند.

    هیچ چیز به اندازه ی بی احساسی ،یک زن را عصبی نمی کند .

    آیا تا به حال فکر کرده اید چرا بعضی مردان نمی توانند احساس واقعی خود را بروز دهند؟ این حالت هم به فرد و هم خانواده ،آسیب های فراوان وارد می کند.

    عدم بروز احساس منجر به طلاق عاطفی و در نهایت طلاق در زندگی می شود.

     

     

    ویژگی مردان و تفاوت آن با زنان

    مردان بسیار مستقل، پرخاشگر، سلطه طلب، خویشتن دار در بحران ها، متمایل به رقابت جویی، اعتماد به نفس بالا ولی در مقایسه شدن  با دیگران اعتماد به نفس پایین نشان می دهند. یادگیری بهتر و شیفته ی ریاضی و مقوله های علمی هستند.

    در توانایی های فضایی مثل دست کاری کردن اشکال و تصور شکل به طور ذهنی، تشخیص اشکال مختلف و آزمون های ریاضی قوی تر هستند.

    مردان دوست دارند هنگام صحبت سراغ اصل مطلب رفته و حاشیه را کم کنند. مردان سکوت را بر حرف زدن ترجیح می دهند. آنان همیشه در دل به همسر خود علاقه و مهر می ورزند و تصور می کنند همین مقداربودن  مهر و علاقه برای یک زن کافی است.

    مردان چون مدام به فکر راه حل هستند، با کوچک ترین ناراحتی زن  به دنبال راه حل مشکل هستند، در حالی که به هم ریختگی های زن ریشه در کمبود احساس از طرف همسر می باشد. عدم درک زن از طرف همسر موجب عصبانیت زن شده و راه حل های او را به حساب باز کردن گره  از سر مرد می داند.

    نقش رهبری را بهتر ایفا می کنند. دوستی آنان بر پایه ی انجام فعالیت ها و گرایش یه مسایل اقتصادی و سیاسی و نظری دارند.

    در مهارت های ارتباطی ، قاطع ،آمرانه وقدرت نمایانه هستند.

    ادراک شنوایی مردان کم تر از زنان و در بینایی کلی بین و به طور کلی دراک زنان بالانر از مردان است.

    احساسات6

     دلایل عدم بروز احساس در مردان                                                                                               

    1-مشکلات مالی و اقتصادی

    2-ناراحتی از شخص دیگر

    3-بی علاقگی شوهر

    4-تنبیه همسر با نشان ندادن احساس

    5-فرد سوم در زندگی

    6-درون گرا بودن شوهر

    7-بلد نبودن ابراز احساس و مهارت های زندگی

    8-الگوگیری غلط و فرهنگ غالب در جامعه

     

     

    نشانه های دوست داشتن

    وقتی به چشمانتان خیره شده و شما مچ او را می گیرید.

    مردان همیشه وسایل و لوازم و اشخاصی که دوست دارند خیره می شوند. .ممکن است نوع نگاه آنان مخفیانه یعنی زمانی که در حال انجام کاری هستید باشد و یا به صورت مداوم

    خانه را پر از خوراکی های مورد علاقه ی شما می کنند..

    لباس خریداری شده ی شما را بیشتر می پوشد و اگر اجازه ی خرید لباس به طور کامل را به شما داد یعنی اجازه ی کنترل خود را به شما سپرده است.

    اگر نمی دانست چه کسی پشت خط است و به شما اجازه ی جواب دادن داد یعنی کار و مسئله ی پنهانی ندارد و شما را در اطلاعات شخصیش صمیمی می داند.

    سعی می کند روزهای تعطیل را با شما سپری کند.

    برای مشکلات مختلف گریه و زاری نمی کند و به دنبال راه حل است و حتی به شما در این برهه از مشکلات آرامش می دهد.

    تفاوت بین امور مهم وغیر مهم را دانسته و روی کار غیر مهم متمرکز نمی شود.

    اهمیت خانواده را دانسته و با توجه به محبت نسبت به شما به اطلاعات دیگران نزد خود احترام گذاشته و حتی برای شما هم  بازگو نمی کند.

    به نیازهای شما احترام و الویت بندی کرده و در اولین فرصت نیاز شما را برطرف می کند.

    احساسات 8

     

     

    خب حالا :

    با او منطقی صحبت کنید و از جروبحث با او بپرهیزید. جرو بحث و دعوا زندگی زناشویی شما را به خطر می اندازد. با او در مورد غم و نگرانی های خود بگویید. ارزش زندگی را برایش بازگو و از ارزشمندی او در زندگی بگویید.

    در رفتار خود برای بروز احساس نسبت به همسرتان زیاده روی نکنید چون باعث ترس در او می شود و این به دلیل بلد نبودن او می باشد و البته سرد و خشک هم رفتار نکنید.

    اگر مشکلی دارید از مشاوره کمک بگیرید و مشکل را با او مطرح کنید.

    گاهی همسرتان نمی داندکه به درستی به شما ابراز احساس نمی کند، چون او در ذهن شما وجود ندارد.و دقیقاً خواست ونیاز شما را نمی داند. البته افراد با هم تفاوت هایی دارند.

    در موقع بروز اشتباه از طرف مردان، ،مستقبیماً او را مقصر نشان ندهید .بلکه ابتدا عوامل دیگر دخیل در اشتباه او را ذکر ، تا او سهم خود را از اشتباه بگوید.

    مردان را به خاطر، اقتدارو تواناییها و شخصیت خودش دوست داشته و به او بها بدهید و پیشرفت های کاری و مالی را ابزارهای پیشرفتی وی در موقعیت های اجتماعی که منجر به رشد شخصیت وی می شود بدانید.

    آنان فعالیت های مختلف خود را در الویت برنامه های خو.د قرار می دهند ولی هرگز اجازه ندهید روابط عاطفی شما هم فدای کار و فعالیت شود.

    برای فوران صمیمیت مردان به آنان قدرت دهید.

    مردها دوست دارند که از آنها تقدیر شود پس آنان را مورد ستایش قرار دهید و آنان را حلال مشکلات خود بدانید.

    او را تایید و تشویق کرده و مطلقاً سرکوفت و تحقیر، پند و نصیحت نکنید.

    اشتباهات کوچکش را که قابل چشم پوشی است ببخشید.

    آنها مشکلات را کوچک و ناچیز می کنند تا با شما همدردی کنند و این مختص مردان است.

    مرتب از او تشکر کنید مطمئن باشید پررو نمی شود بلکه برای گرفتن تایید و جلب نظر شما کارهای بیشتری انجام داده تا از او سپاسگزار باشید.با این قدردانی ها او می فهمد ما متوجه زحمات او بوده و قدردان هستیم و همچنین نیروی مضاعف به آنان می دهد.

    از مقایسه ی او با دیگران پرهیز کنید چون او تمام تلاش خود را برای  بهبود زندگیش انجام می دهد و این مقایسه  موجب عصبانیت وی شده و فکر می کند متوجه زحمات و فداکاریهایش نیستید.

    مردان از همسران خود، توجه، عشق، احترام، تایید و مهربانی می خواهند پس دریغ نکنید.

    مردان را نان آور اصلی خانواده بدانید و احساسات خود را بروز دهید.

    وقتی مشکلات افزایش می یابد آنان نیاز به غار تنهایی خود دارند تا کمی خود را به آرامش برسانند، پس باید مراقب سرو صدای بچه ها و انجام کارهای مزاحم برای او و رفتار خود باشید ،چون بعد از مدت کوتاهی به حالت اولیه برمی گردند.

    برای زندگی خود و آرامش خانواده وقت بگذارید چون خیلی زود دیر می شود.

     

     

     

     

     

  • طلاق

    مهم ترین اختلافات منجر به طلاق

     

    در بین افرادی که با هم زندگی می کنند اختلاف یک امر طبیعی است، چون هر فرد طبق تربیت خاص و در فرهنگ خاص خود بزرگ شده و باورها و الگوهای خاص خود را دارد. پس تفاوت جزئی از زندگی است.

    در مورد همسران نیز نباید انتظار داشته باشیم که هر دو مثل هم فکر کرده و رفتار کنند.

    فریبا ناراحت از اینکه تازه فهمیده بود که همسرش علاقه ای به رفت و آمد ندارد، بسیار ناراحت بود.وقتی مشکل را با همسرش بیان کرد او هم در پاسخ گفت: من هم نمی دانستم تو این قدر به والدینت وابسته هستی که هر کاری را با آنها در میان گذاشته و برای هر کاری اجازه ی آنان را می خواهی و.......

     این صحبتها بین خیلی از زوجین تازه ازدواج کرده ردو بدل می شود چون شناخت کافی از هم پیدا نکرده و به تیپ های شخصیتی هم تمرکز نداشته و خانواده های همدیگر را کنکاش نکرده اند تا تفاوت ها و شباهت های هم را بیابند و اکنون با دنیای متفاوتی از طرف مقابل روبرو می شوند که برای آنها تازگی دارد و برای آنان قابل هضم نیست و می خواهند طرف مقابل را شبیه خود کنند و این آغاز درگیری و جنجال خانوادگی است.

    هر فرد باید بداند که انسان ها از جنبه های فردی، شخصیتی، خانوادگی، فرهنگی، ارزشی، دینی و.....با هم تفاوت هایی داشته و همین امر موجب اختلاف در سلیقه ها، انگیزه ها، انتخاب ها و... می شود.

    پس نباید انتظار داشت که زن و مردی که با تمام این تفاوت ها کنار هم قرار می گیرند شبیه هم بوده و یا مثل هم رفتار کنند چون این امر بعید و یا نادر است. البته نوع و میزان اختلاف با توجه به نسبی بودن در افراد مختلف متفاوت بوده و راهکارهای کاهش و یا حذف آن هم در هر فردی متفاوت است.

    طلاق4 

    آگاهی از تفاوت های فردی، اصلی غیر قابل انکار

    افرادی که قبل از ازدواج این تفاوت ها را پذیرفته و با آگاهی قبلی وارد زندگی مشترک می شوند، حساسیت ها و مشکلات کم تری را تجربه کرده و یا روش کاهش این مسائل را می دانند .چون سطح انتظارات آنان بر اساس ویژگی های طرف مقابل می باشد و هر دو طرف به این تفاوت ها آگاه بوده و نقاط اشتراک خود را پررنگ تر می کنند.

    1-اختلافات در زمینه ی معنویت:

    دختر و پسری که از نظر امور دینی و معنوی با هم، هم کفو نیستند، زندگی بی مشکلی نخواهند داشت.پس برای ازدواج و آرامش بعد از آن هر دو زوج باید مطمئن شوند که در حوزه ی اعتقادی شبیه هم بوده و نقاط اشتراکشان بیشتر از نقاط اختلافشان می باشد.

    2- اختلافات طبقاتی:

    خانواده ها به طور نسبی امروزه بیشتر به نظر خود پسر و دختراهمیت می دهند و اختلاف سطح مالی و طبقاتی را مهم نمی دانند و خوشبختی را در گرو تفاهم و دوست داشتن دو طرف می دانند .در حالی که این اختلاف ،خود موجب مشکل می شود.توان مالی  بالاتر زن نسبت به مرد باعث احساس ضعف و ناتوانی در مرد می شود و همین سبب چالش و نزاع بین آنها می شود.

    3-اختلافات سنی:

    اختلاف سن بین زوجین یک امر طبیعی است که نمی توان برای آن رقم و عددی مشخص کرد ولی کارشناسان تفاوت سنی بین 3 تا 5 سال را تایید می کنند. تفاوت سنی بیشتر از 10 سال مشکلات بیشتری را رقم می زند چون زن و مرد در دو دنیای متفاوت رشدی و روانی قرار داشته اند و خواسته ها و توقعات هر گروه متفاوت از دیگری می باشد.

    4-اختلافات در بهره یهوشی و میزان تحصیلات:

    هر کدام از طرفین باعث تفاوت در ادراک ،خواسته ها و انتخابات و... شده و زمینه ساز مشکل می باشد. این افراد قادر به درک مسائل از دید دیگری نبوده و باعث سوء تفاهم و نداشتن درک احساسات و عواطف طرف مقابل می شود.

    5- اختلافات در دیدگاه ها:

    کسانی که همیشه نسبت به همه چیز دید منفی دارند اگر با یک فرد مثبت نگر زندگی کنند دنیا برای هر دو زجرآور می شود. چون یک فرد به همه چیز به دید خوب و مثبت نگاه کرده و نیمه ی پر لیوان را می بیند و دیگری منفی نگر و نیمه ی خالی لیوان را دیده و به همه چیز شک دارد .پس امکان به وجود آمدن مشکل سر هر مسئله ای وجود دارد.

     

     

    6- اختلافات در علایق و سلیقه ها:

    تفاوت در سلیقه ها در همه ی افراد حتی اعضاء یک خانواده که تحت یک تربیت و فرهنگ قرار دارند نیز وجود دارد .اما اگر این تفاوت سلیقه در حد بالایی باشد امکان ناسازگاری بین زوجین را فراهم می کند. پس درست باید قبل از ازدواج با علایق و سلیقه های یکدیگر آشنا شده و از نبودن تضاد شدید بین خود مطمئن شد.

    7- اختلافات در خواسته ها و آرزوها:

    سطح امیال و آرزوها می تواند زمینه ساز مشکل بین افراد شود. مثلاً یکی از زوج ها به دنبال مهاجرت و رفتن به غرب برای ادامه تحصیل یا زندگی است و دیگری وابسته به خانواده و متعصب به میهن و خانواده .پس بین این گروه که ایده آل ها و رویاها متفاوتی دارند نمی توان سطح پایین یا بالایی از توقعات برای گذشت از خواسته ی طرف مقابل را داشت و همین امر موجب مشکلات بین آنها می گردد که طرفین باید قبل از ازدواج به مسائل مهم در مورد خود اشاره کرده و تضادها را حل کنند.

    طلاق5

    توصیه های پیشنهادی

            در ابتدای شروع زندگی مشترک، از همسر خود توقع تفاهم صددرصد را نداشته باشید.

    • تفاوت فاحش در وضع اقتصادی هر کدام از طرفین موجب ضعف دیگری و بروز مشکل است .پس تا یک سطح متناسبی این تفاوت را بپذیرید .
    • داشتن هر گونه اختلاف سلیقه در ابتدای زندگی حتماً به معنی نداشتن تفاهم و بروز مشکل نیست وافراد زیادی وجود دارند که با وجود اختلافات ذکر شده ی بالا با هم زندگی مشترک خوبی داشته و برای رسیدن به آرامش در زندگی هر کدام تلاش کرده و راه حل های مناسبی را پیدا کرده اند .این بستگی به خواست و اراده و نوع شخصیت شما دارد.

     

     

  • سوگGrief

    آیا مرگ پایان است یا آغاز یک پایان...

    سوگ تجربه ای است که تمام انسانها در طول زندگی خود ناچار به تجربه ی آن هستند.

    سوگ، پاسخ و عکس العمل افراد به از دست دادن چیزی یا فردی عزیز می باشد.

    فرایندی که آدمی به عنوان موجودی اجتماعی، ناچار از تجربه ی ناخواسته آن بوده و هست و مهم ترین عاملی که زمینه ساز این حالت روانی است، مرگ می باشد.

    دوره ی گذراندن سوگ برای هر فردی با توجه به عوامل مختلف متفاوت می باشد. ظرفیت فرد، شخصیت، نزدیکی و وابستگی افراد، فرهنگ و باورهای فرد، تربیت شخص، سن و بسیاری از فاکتورهای دیگر در سپری کردن این دوران اهمیت دارد.

    طول مدت عزاداری حداکثر یک سال می باشد که اگر از این مدت بیشتر شد، بیمارگونه تلقی می شود.

     

    علائم در فرد سوگ دیده

    • احساس اندوه وغم
    • ناامیدی
    • کرختی
    • درد
    • عصبانیت
    • خشم
    • احساس گناه :ممکن اسن تا ماهها کم و زیاد شود و حتی از تحمل فرد بیشتر باشد.
    • به ناگهان زیر گریه زدن
    • توهم: شنیدن صدا و یا دیدن عزیز فوت شده
    • اضطراب و افسردگی
    • انکار و نپذیرفتن اتفاق پیش آمده
    • بی خوابی و بی اشتهایی
    • خستگی و در خود فرو رفتن
    • استفاده از داروهای آرام بخش
    • نفسهای عمیق و احساس کمبود اکسیژن
    • عصبی بودن و پرخاشگری

    فرد سوگوار به علت روبارویی با واقعیتی ناخوشایند ممکن است دچار هر یک از حالت های بالا شود که امری طبیعی و لازم می باشد. البته در آرام شدن فرد هم نقش به سزایی دارد.

     

    مراحل گذراندن سوگ

    • شوک و انکار
    • تجربه ی درد، رنج ، غم وخشم
    • حسرت و چانه زنی
    • ترس و افسردگی
    • پذیرش

     

    راهکار کنار آمدن با سوگ

    • به فرد اجازه ی کنار آمدن با موضوع را بدهید. یعنی فرد آمادگی زندگی بدون عزیز خود را بیابد. این در مورد کسانی که عزیزشان برای مدت طولانی بیمار بوده وجود دارد. یعنی اطرافیان آمادگی این مسئله را پیدا کرده اند.
    • فرصت ابراز غم و اندوه و گریه را به سوگ دیده بدهید.
    • مراسم برگزاری سوگ به فرد سوگوار احساس تنها نبودن و شریک غم داشتن را می دهد تا بتواند با کمک دیگران خود را بیابد.
    • صحبت در مورد عزیز از دست رفته و تکرار خاطرات و مرور گذشته و حتی پروسه ی درگذشتش، و درک از جانب دوستان و خانواده در کاهش غم به فرد کمک می کند.
    • توجه به تغذیه و خواب، ورزش و مسائل بهداشتی در برگشت فرد کمک می کند.
    • داشتن نظم و برنامه ریزی روزانه، باعث برگشت به زندگی عادی می شود.
    • برقراری رابطه با دوستان ، برگشت به محیط کار و تحصیل، کمک بزرگی می باشد. گاهی افراد فکر می کنند اگر لباس مشکی از تن در بیاورند یا در مراسم و جشن های فامیل شرکت کنند به عزیز از دست رفته اهانت و حتی خیانت کرده و او را بی احترام کرده اند.
    • پذیرش واقعیت مرگ در کنار آمدن با آن مهم است. اولین فقدان و جدایی انسان در ترک از رحم مادر و سپس از شیر گرفتن و به مدرسه رفتن و ازدواج و... انجام می شود. تمام این مراحل به دنبالش رنج بوده ولی استقلال و توانمندی را به دنبال دارد.
    • برای برگشت به حالت اول، باید صبور بود. از دست دادن عزیز زندگی و قلب و روح انسان را از هم پاشیده و همه چیز سخت و تلخ می باشد.
    • به سئوالات فرد داغدار با دقت پاسخ دهید.
    • فعالیت هایی مثل نقاشی ، موسقی، پیاده روی، مراقبه و عبادت در رشد روحیه ی فرد بسیار موثر است.
    • انجام کارها را با توجه به توانایی خود انجام دهد و از دیگران در صورت لزوم کمک بگیرد.
    • داشتن یک سری احساسات و به هم خوردن نظم همیشگی در کار و برنامه ها طبیعی بوده و از دست دادن جذابیت های قبل هم امری طبیعی می باشد که به مرور زمان حل می شود.
    • کاهش و افزایش حالات روحی و هیجانی در موقعیت های مختلف وجود دارد و به مرور فرد با تمام حالت ها کنار آمده و تنظیم جدیدی برای برنامه ها به وجود می آورد.
    • کمک گرفتن و صحبت با یک مشاور کمک بزرگی است تا فرد خود را تنها نبیند و راه درست را در نظر بگیرد.
    • به هیچ وجه درصدد توجیه فرد سوگوار نباشید، چون از نگاه او این امری غیر طبیعی است.
    • از تجربه های خودتان برایشان بگویید و کم توجهی او به خودش را به زبان بیاورید.
    • به فرد سوگوار تلفن زده یا در مراسم شرکت کنید و یا کارت تسلیت بفرستید.
    • شنونده ی خوبی باشید، احساساتش را بپذیرید و اظهار نظری در مورد احساسات او نکنید.
    • از فرد سوگوار حمایت و مواظبت کنیدو سنگ صبور خوبی باشید.

     

    توصیه های نهایی

     

    در صورت امکان اجازه ی دیدن جنازه ی عزیز از دست رفته را به فرد بدهید.

    افراد داغدار را کنار هم قرار دهید تا تسلی هم باشند.

    اگر فرد داغدار سکوت کرد ، او را وادار به صحبت نکنید و با بهانه های مختلف به او نزدیک و حمایت خود را از او نشان دهید.

    فرد داغدار نیاز دارد بارها داستان را بازسازی کند ، پس این اجازه را به او بدهید و همدلی کنید.

    به او وعده های واهی ندهید و فقط بگویید اوضاع مثل قبل نمی شود ولی مانند اکنون هم نخواهد ماند.

    سعی کنید فرد داغدیده به شما وابسته نشود تا بعد از ترک شما و تنها ماندن دوباره دچار فقدان و تنهایی مجدد نشود.

    باید در صحبت با فرد سوگوار او را آماده ی رویارویی با واقعیت کرد. از اتفاقاتی که برای بقیه افتاده و چگونگی گذراندن این مراحل را در آن روزها، بازگو کرد.

    به جای تاسف برای سوگ عزیز از دست رفته ، به او بگویید شما در حال گذراندن دوره ی سوگ هستید تا او متوجه شود که این دوره فرایندی است که بعد از مدتی رفع می شود و همیشگی نیست.

    افراد داغدار را دور هم و برای کودکان فرصت بازی و سرگرمی فراهم کنید.

    دیدن حالتها و بازی کودکان و رفتن به طبیعت می توناد در بازسازی روحیه ی فرد داغدار مفید باشد.

  • خساستخسیس

    خساست در معنی عام گدا بودن تلقی می شود. کسی که حاضر به دادن هیچ چیزی اعم از دارایی و توانمندی یا مهارت و... به دیگران وحتی خود نمی باشد. انسانی که دچار این حالت شود به جای رفع نیازهای متوسط خود و خانواده اش، بر خود و خانواده سخت گرفته و به قول معروف نم پس نمی دهد.

    خساست دارای طیف وسیعی است که ممکن است هر کسی در قسمتی از این نمودار قرار بگیرد ولی بیرون از هنجار نباشد.

    در طبقه بندی اختلالات، این گروه از افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- جبری می باشند. ممکن است فردی دارای خصوصیت نابسامان امساک و خست باشد ولی بهنجار باشد و یا دارای شخصیت وسواسی - جبری باشد بدون اینکه اثری از خست و امساک یا صرفه جویی در او دیده شود.

    تشخیص بهنجار و نابهنجاری یک فرد تحت نظر روانپزشک انجام می شود.

    خساست روشی برای آزار دیگران می باشد که فرد از کلافه کردن دیگران لذت برده و خود را برنده ی میدان می بیند.

    این خصوصیت بیش تر از هرجا خودش را در روابط زناشویی نشان داده و باعث شکاف عمیق بین زوجین می گردد و در نهایت زمینه ی جدایی عاطفی و رسمی را فراهم میکند.

    شخصیت وسواسی اجباری ،افرادی با پشتکار و سخت کوش هستند و این خصوصیت مثبت گاهی به لجبازی و سرسختی می رسد. گاهی زیاده از حد آرمانگرا و سبب زحمت اطرافیان هستند.. نظم و پاکیزگی آنان به صورت وسواس گاهی مشخص است.  به علت تردید دچار بی تصمیمی می شوند. آنقدر در جزئیات فرو می روند که از اصل موضوع جا می مانند.

    خساست به معنی کم خرج کردن و پول جمع کردن در حد افراطی است که به آن عقده ی هارپاگون می گویند که نام هنرمند فرانسوی(مولیر) است.

                                 هر چیز که خوار آید              یک روز به کار آید

    از دور ریختن گریزان و هر چیز کهنه و قدیمی را نگه می دارند. در حدی امساک می کنند که خانواده و اطرافیان به صدا درآمده و اظهار ناراحتی می کنند و حتی گاهی یک زندگی به خاطر این خساست از هم پاشیده می شود.

    در قرآن کریم مفصل در مورد خساست گفته و این خصیصه سرزنش شده است . اینکه فرد بزرگوار بخیل نمی شود. بخیل وارد بهشت نمی شود و خداوند دشمن بخیل است و....

    پس معلوم است خساست اثرات زیان باری بر فرد و خانواده و جامعه وارد می کند که خداوند این قدر به این موضوع پرداخته و آن را قبیح دانسته است.

    خساست یکی از رذایل اخلاقی است که جامعه را به تباهی می کشاند. فرد در حق خود ظلم کرده و حق خوردن و آشامیدن و لذت بردن های طبیعی و سالم که حق اوست را از خود می گیرد. نه تنها خودش از امکاناتش لذت نمی برد، برای دیگران هم نمی تواند زمینه ی رشد و استفاده را مهیا و باعث رفع مشکل شود و گاهی زمینه ساز مشکل می باشد.

    فرد با داشتن درآمد مناسب حاضر به پرداخت مایحتاج زندگی خود و خانواده اش نمی باشد که غیر از ناراحتی بین افراد و به زحمت افتادن اعضا خانواده باعث رنجش، بی احترامی ،نداشتن موقعیت مناسب ، نبودن تکیه گاه برای خانواده، شخصیت منزوی می شود.

    خساست 

    عوامل پیدایش خساست

    1. نداشتن روابط عاطفی کافی در خانواده
    2. الگوگیری از والدین
    3. به دست آوردن احساس امنیت
    4. قدرت طلبی
    5. باورهای غلط
    6. تخلیه خشم
    7. کنترل خانواده
    8. زمینه ی ژنتیکی
    9. لذت بردن
    10. تفکر پس انداز کردن
    11. محرومیت مالی شدید دروان کودکی
    12. ترس از استقلال افراد وابسته به آنان
    13. بیماری های روانی مثل:بیش فعالی و اختلالات شخصیت (پارانوئیدو وسواسی جبری ، مرزی)

     

    دلایل پنهان خساست

    کنترل و سرکوب سطح آگاهی و توقع برای پاسخگو نبودن : پایین بودن سطح آگاهی موجب

    • نیازی به پاسخ نیست.
    • جلوگیری از حرکت و پیشرفت و تنش کم تر به علت نداشتن فرصت های مالی، علمی، زمانی ،فرد حرکت نکرده و دردسر برای فرد خسیس کم تر است.

     

    پیامد خساست

    افسردگی: تنها ماندن  به خاطر خساست در جمع موجب افسردگی فرد می شود.

    فرد خسیس به دنبال تنهایی دچار بی تابی و بروز حالت های هیجانی مثل نگرانی، بهانه جویی، ایرادگیری می شود.

    این حالت ها باعث آزار اطرافیان و دور شدن آنها از فرد می شودو به مرور فرد را دچار تردیدو شک، حسابگری و ظن می کند.

    خساست یک ناتوانی است. ناتوانی در درک و رفع نیازهای متعارف اطرافیان وخود و ناتوانایی در مدیریت کردن روابط و گسترش ارتباطات مفید و لذت بردن از زمان حال.

    افراد خسیس از نظر اجتماعی و ارتباطی ضعیف و فقط با تکیه بر هوش غریزی خود از منافع خود دفاع می کند.

    ذهنی که به خساست مبتلا است آن قدر بی ابزار و ناتوان و حقیر مانده که تنها ابزار او برای بقا ،محرومیت دادن و خساست به دیگران و کنترل ارتباطات و رابطه ی خود را از روش غیر عاطفی و غیر اجتماعی برآورده می سازد.

    افراد خسیس قادر به درک عاطفه و تعریف و استفاده از آن در روابط خود نیستند و نیازمند درمان برای بینش صحیح و آرامش خود و اطرافیانشان می باشند.

    خساست4

    درمان

    پذیرش اینکه فرد به خاطر ناامنی درونی خود و از بین بردن اضطراب و داشتن تکیه گاه امن خساست می کند و عمدی در کار نیست.

    در جامعه ای که ثروت نشان دهنده ی جایگاه و مقام و منزلت افراد است، اشتباه است که از فرد خسیس بخواهید که به راحتی این احترام و احساس امنیت ناشی از پول را کنار گذارد و تلاش شما در این زمینه چیزی جز دعوا،ناکامی،فاصله و خستگی در بر ندارد.

    باید در زمینه ی مشکل ریشه یابی کنید تا ببینید آیا فرد مسئولیت های خود را می پذیرد و یا رشد عاطفی لازم و بلوغ و پختگی لازم را ندارد و از قبول مسئولیت ها طفره می رود.

    با محبت و تشویق در مورد کارهای ریز، او را وادار به قبول مسئولیت و با ابراز صحیح عواطف به او در رشد در این زمینه کمک کنید و اجازه ندهید که هیجانات سرکوب شده زندگی تان را تخریب کند.

    خرج نکردن به معنی دوست نداشتن شما نیست ولی او هر خریدی را غیر ضروری می داند

    برای خرید حتما با او مشورت کنید.

    برای مخارجتان اولویت بندی کنید.

    برای خریدهایتان تنها بروید ولی به او اطلاع بدهید.

    مقابله به مثل نکنید چون چیزی جز اثر رفتار نامطلوب ندارد.

    او را مسخره و سرزنش نکنید و مدام از او ایراد نگیرید.

    برای تقسیم دخل و خرج منزل با هم همفکری کنیدتا به تدریج تغییراتی در شرایط ایجاد کنید.

    با دوستان و آشنایان قطع رابطه نکنید، این راه چاره نیست. با حفظ تعادل در رفت و آمدها این مشکل به تدریج برطرف خواهد شد.

    رفتن نزد روانپزشک و استفاده از داروی وسواسی – جبری و یا ضد وسواس می تواند مفید باشد.

  • مقاله: بیش فعالی کودکان

     

     

     

    دیگه از بس بالا پایین می پره، همه رو خسته کرده. دیگه نمی تونم چی کار کنم، همه میگن لوسش کردی، تربیتش مشکل داره، از بس هر چی خواسته براش تهیه کردی.یک بار باهاش برخورد کن و جلوش بایست درست می شه .

    دیگه سعی می کنم هر جا میرم با خودم نبرمش و متوجه میشم هم اضطراب و هم افسردگی گرفتم .با همسرم هم دچار اختلاف شدیم چون مرتب میگه تقصیر تو هست وگرنه  بچه که از خودش چیزی بلد نیست.

    اینها حرف های مادری هست که از رفتارها و جست و خیزها و درس نخوندن بچش به تنگ اومده و مستاصل شده. به نظرتون ایراد کارش تو چیه؟تربیت یا الگو یا ممکنه مشکل دیگری در کار باشه؟

    اگر کودکی رفتارهایی چون( پرتحرکی زیاد، رفتارهای تکانه ای، تکانشگری، تمرکز کم) نشان داد باید در مورد بیش فعالی یا (( ADHDمورد مطالعه ی دقیق قرار بگیرد.رفتارهاش و مصاحبه ای که انجام میشه تحلیل شود تا معلوم شود بیش فعالی هست یا مدل تربیتی ایراد دارد؟

    این بیماری نوعی اختلال عصبی_رشدی است که به صورت های مختلف خود را نشان می دهد.

    این اختلال فقط مختص دوران کودکی نبوده و با ورود به دوران نوجوانی بهبود یافته ولی در صورت عدم درمان تا بزرگسالی  با کم توجهی، آشفتگی و کنترل تکانه ی ضعیف خود را نشان می دهد.

     

    علائم بیش فعالی

    • دوام علائم برای شش ماه متوالی
    • شروع بعد از 3 سالگی و قبل از 7 سالگی
    • تکانشگری و رفتارهای نامناسب و بدون فکر
    • دشواری در توجه کردن(کم توجهی، نقض توجه)
    • فعالیت بیش ازحد و حرکت کردن درشرایطی که انتظار نشستن وجود دارد مثل کلاس
    • پرخاشگری
    • بی قراری حرکتی و پیچ و تاب خوردن در حالت نشسته
    • خستگی مزمن و عدم تحمل انتظار کشیدن مثلا در صف
    • کمبود اعتمادبه نفس
    • نوسانات خلقی
    • قطع حرف دیگران یا دخالت در کارهای دیگران بدون اجازه
    • اضطراب
    • فراموشی
    • نادیده گرفتن جزئیات
    • حواس پرتی
    • انگیزه ی بسیار پایین
    • پریدن از یک شاخه به شاخه ی دیگر
    • مشکلات در روابط عاطفی

     

    با توجه به داشتن تکانشگری ،کمبود توجه و تمرکز  یا ترکیب آنها نوع  بیش فعالی در کوکان متفاوت است. این کودکان اغلب باهوش، خودجوش و دلسوز هستند. اما نگهداری از آنها کار بسیار مشکلی است چون با نافرمانی، فراموش کردن انجام کارها، عزت نفس پایین، مشکل در دوست یابی، بالا و پایین رفتن های عاطفی همراه است.

    مدلهای بیش فعالی

    نوع اول: پرتحرکی و رفتارهای تکانه ای، از ویژگی اصلی اختلال می باشد.

    نوع دوم: اختلال در توجه و تمرکزمی باشد.

    نوع سوم: هم پرتحرکی و هم اختلال توجه با هم به صورت ترکیبی وجود دارد.

    مشکل اصلی مبتلایان به این اختلاتل، بروز رفتارهای نامناسب و تکانشگری می باشد، که در منزل و مدرسه و تحصیل و در ارتباط با دوستان باعث مشکلات عدیده می شود.

    در تشخیص بیش فعالی، کودک هیچ گونه مشکل هوشی نباید داشته باشدوگرنه دیگر بیش فعال محسوب نمی شود.

    کودکان بیش فعال باید توسط خانواده و اطرافیان درک و طرز برخورد با آنها را والدین یاد بگیرند.

     

     

     

     

    عوامل موثر در ایجادADHD

    1. ژنتیک و سابقه ی بیماری روانی در والدین
    2. محیط خانوادگی
    3. تغذیه ی نادرست
    4. خواب ناکافی
    5. مصرف دارودر دوران بارداری
    6. آسیب های مغزی
    7. بیماری های عصبی
    8. حساسیت به مواد غذایی و مواد افزودنی
    9. عدم تعادل زیست شیمیایی مغز
    10. متغیرهای محیطی و مسمویت مثل سرب حاصل از دود اتومبیل ها و آلودگی هوا، محدودیت ها و تنیدگی های محیط
    11. سیگار کشیدن یا مصرف الکل توسط مادر در دوران بارداری
    12. تولد زود هنگام و یا وزن کم در هنگام تولد

     

    بیش فعالی از شایع ترین اختلالات روانپزشکی در کودکان و نوجوانان می باشد که نشانه های آن در زندگی از دوران کودکی شروع و گاهی تا بزرگسالی ادامه دارد و بر عملکرد روزانه ی زندگی خانوادگی، تحصیلی، شغلی و رشد فرد تاثیر می گذارد.

    در به وجود آمدن این مشکل ژنتیک بی تاثیر نبوده و عوامل خانوادگی نقش دارد. در پژوهش ها مشخص شده (والدین با سابقه ی بیماری روانی، سابقه ی بیماری روانی در وابستگان ،ترتیب تولدو...) در مقایسه با والدین سالم در داشتن فرزندان با اختلال بیش فعالی تفاوت معناداری وجود داشته است.

    البته نظریه های دیگر پیرامون تاثیر عوامل محیطی (نحوه ی برخورد خانواده با خصوصیات شخصیتی و فردی کودک، جمع همسالان و برخورد آنها) بر تکامل یا پیشرفت این اختلال تاکید دارد.

    استفاده ی زیاد از بازی های کامپیوتری می تواند در بروز عصبانیت و تشدید تکانشگری در این کودکان مهم باشد.

    جایگزین کردن بازی های خلاقانه و ورزش و خواندن شعر و داستان در کاهش تنش و آرام سازی این کودکان موثر می باشد.

     

    پیامد بی توجهی به بیش فعالی

    • سطح تحصیلی پایین
    • عزت نفس پایین
    • افسردگی
    • بزهکاری
    • اختلال های شخصیت
    • اعتیاد به الکل
    • سوءمصرف مواد
    • روان گسستگی
    • دورماندن از جمع اقوام و دوستان
    • فردی ضد اجتماعی
    • مشکل ساز کردن زندگی والدین
    • اضطراب، لکنت زبان، گستاخی

    راهکارها

    • صبور بودن والدین
    • آموزش والدین و آرامش و عدم پرخاشگری والدین در مواجهه با کودک
    • بازی درمانی
    • فنون شناختی: حذف رفتارهای نامطلوب و کسب رفتارهای تازه، تغییر تفکر کودک با خود صحبتی
    • روش های رفتاری: تقویت مثبت ، تقویت منفی، تنبیه، خاموشی، محروم کردن
    • تمرین های تعادل و توازن
    • آرام سازی
    • تقویت تمرکز
    • استفاده از سیستم پاداش دهی مثل برچسب
    • خوشحال کردن و سورپرایز کردن کودک بعد از یک رفتار خوب
    • استفاده از عبارات ستایشی مثبت برای ایجاد انگیزه
    • استفاده از نوروفیدبک(یادگیری مغز برای تنظیم خود و برطرف کردن نقایص خود)
    • دارو درمانی و استفاده از ریتالین یا ریوا- آتوموکستین
    • کوچینگ: مدیریت عادات و الگوهای رفتاری منفی و مدیریت زمان و الویت بندی

     

    زندگی مملو از امتحانات و مشکلاتی است که در صورت پذیرش آنها و برخورد درست و عاقلانه با گذشت زمان و پیگیری حل شده و خشنود از این آزمون با تجربه ی بیشتر در مراحل دیگر ثابت قدم تر ، قدم بر می داریم و داشتن کودک بیش فعال و کنار آمدن با این کودکان ،یکی از این آزمونها می باشد.

    داشتن مشکل، شادی، بیماری و.... جزئی از چرخه ی زندگی می باشد پس با توکل بر خالق هستی با اطمینان قدم بردارید.

     

     

     

     

     

  • همه ی انسان ها در زندگی به صلح و آرامش نیاز دارند و برای رسیدن به این تقلا می کنند تا بتوانند در این چند روزه ی زندگی با خیالی راحت گذران عمر کنند.
    وقتی فردی از آرامش صحبت می کند ،چه احساسی به شما دست می دهد؟
    زندگی در آرامش یعنی با خودمان، دیگران و همه ی موجودات اطراف مان دوستانه و صحیح رفتار و زندگی کنیم. اینکه چگونه به آرامش برسیم به باورها و شیوه ی زندگی ما برمی گردد.
    ولی آیا برای رسیدن به آرامش از تمام توان خود و ابزارهای موجود استفاده می کنیم ؟
    آیا تلاشی برای این موضوع انجام می دهیم؟ شما برای رسیدن به آرامش چه کارهایی می کنید؟
    با این وجود اصول اولیه ای برای رسیدن به آرامش وجود دارد. آرامش در گرو روان و باور سالم و شاد می باشد.
    این اصول اولیه شامل نبود خشونت، داشتن عقاید متعادل به دور از زیاده روی ها و کم روی ها، صبر در برابر تفاوت ها، لذت بردن از زیبایی های زندگی و زمان حال می شود. گاهی رفتارهای ما و یا اطرافیان ما، شرایط خانواده و محیط و مسائل جامعه بر این آرامش تاثیر می گذارد ولی برخورد درست و رفتار ما در داشتن و یا عدم آرامش نقش به سزایی دارد.
    آرامش در زندگی هم بیرونی است و هم درونی. اما تعریف آن کار ساده ای نیست، ولی شاید بتوان آن را زندگی تهی از خشونت (فیزیکی، ذهنی، روحی و تمام شکل های آن) همراه با احترام، درک تفاوت ها و داشتن صبر در مشکلات عنوان کرد.
    آرامش بیرونی: با توجه به تفاوت های فرهنگی، مذهبی و سیاسی به یکدیگر احترام گذاشته و عشق بورزیم. یعنی در اصطلاح در صلح باشیم.
    آرامش درونی: باید ترس ها، خشم، تعصب ها، نداشتن مهارت های اجتماعی، حسادت، نفرت و....را در خود شناسایی کرد و درصدد اصلاح آن برآمد.

    آرامش یافتن

    عوامل رسیدن به آرامش از نظر قرآن :
    • شب
    • خانه
    • همسر
    • ایمان
    • یاد خدا
    • توکل
    • تقوی و پرهیزگاری
    • توبه

    از نظر قرآن بلا و مصیبت و سختی عامل تکامل و رشد انسان است .تمام استعدادهای انسان در آسایش پرورش نمی یابد ولی در محرومیت ها ،خلاقیت ها رشد می یابد..
    دومین تاثیر بلا ،تطهیر از گناهان است و تاثیر دیگر آن ترفیع درجه می باشد . چیزی که به انبیا از جمله ایوب داده شد.


    اهمیت آرامش در زندگی

    بدون آرامش نمی توان از لحظه لذت برد. نمی توان با سختی ها، مشکلات، بیماری ها و... کنار آمد و آنها را قسمتی از زندگی فرض کرد. در کنار آرامش می توان به درجات بالای علمی و اخلاقی رسید.البته منظور ما آرامشی است که خود فرد در درون خود دارد و بستگی به نوع نگاه و ارزشهای هر فرد دارد.نبود آرامش ، باعث اختلال در عملکرد خانواده، انتخاب های غلط، ایجاد جو متشنج در خانه، نداشتن قاطعیت در تصمیمات و حل نکردن مسائل به صورت صحیح، عدم تربیت صحیح فرزندان و الگو گیری غلط و... می شود.

    راهکارهای رسیدن به آرامش

    - حالتان را تغییر دهید. یعنی تصاویر بدی که در ذهنتان به وجود آمده و باعث احساس بد و شما یا با خود صحبت و یا آن احساس را تبدیل به رفتار می کنید، پس به تصاویر، صداها و احساسات ذهنتان توجه کنید.
    - مثبت فکر کنید. فقط نیمه ی خالی لیوان را نبینید.
    - پذیرش: آن چه در اختیار ما نیست و کنترلی روی آن نداریم چون در حیطه ی اختیار ما نیست.
    - خودتان را دوست داشته باشید، تا اعتماد به نفس بیشتر و احساس ناامنی کم تری داشته باشید.
    - با خودتان صادق و روراست باشید.
    - گذراندن اوقات با کسانی که دوستشان دارید و از بودن با آنها لذت می برید.
    - مقایسه نکنید. رسیدن زودتر به خواسته ها فقط فشار زندگی را زیاد می کند.
    - برای داشتن آرامش در زندگی به دیگران عشق بورزید و از کنترل آنها دست بردارید.
    - اراده و خواست خود را بر دیگری تحمیل نکنید.
    - از دیدگاه طرف مقابل به مسئله نگاه کنید.
    - اطرافیان خود را با وجود نقایص و تفاوت ها دوست بدارید و همان گونه که هستند آنها را بپذیرید.
    - مهارت گفتگو کردن و حل مسئله و ارتباط قاطعانه را یاد بگیرید.
    - از دستور، پند، تمسخر، تهدید ،سخت گیری بی جا، سئوال پیچ کردن پرهیز کنید.
    - قبل از درخواست کمک و مشاوره در زندگی به کسی راهکار ندهید چون حمل بر دخالت می شود.
    - در باورهای خودتان افراط و تفریط نداشته باشید.
    - به افکار و رفتار خود عمیق بپردازید تا باورها و احساسات خود را به تعادل برسانید.
    - حس شوخ طبعی را در خودتان تقویت کنید. این حس موجب خلع سلاح در دیگران می شود.
    - اینکه هر فردی روشی برای زندگی دارد را بپذیرید و در برابر ارزش های آن بردبار باشید.
    - به جای دیدگاه منفی در مورد دیگران سعی در تغییر رفتار و برخورد خود کنید تا فرد را تحت تاثیر خود قرار دهید.
    - در برابر همه با مروت رفتار کنید،حتی انسان خشن. چون همه افراد مستحق مهربانی هستند.
    - از اخبار و فیلم های خشونت آمیز دوری کنید.
    - محل زندگی خود را با هر چیزی که به شما آرامش می دهد پر کنید.
    - از سرعت کارهای خود کم کنید.
    - گاهی تمام کارها را متوقف و فقط به خودتان بپردازید.
    - در حال زندگی کنید، چون گذشته افسردگی و آینده اضطراب می آورد.
    - تا می توانید بخشش داشته باشید.
    - از اضافات زندگی و شلوغی های آن کم کنید.
    - حداقل برای چندین دقیقه در فضای باز و آرام بخش قرار گرفته و بدون صدا و حواس پرتی، درون خود باشید.
    - به لذتهای خود برسید. از رنگ های مورد علاقه ی خود استفاده کنید. به دنبال تحقق آرزوهای خود بروید و در یک کلام برای خودتان زندگی کنید.
    - در برنامه های عام المنفعه شرکت کنید و برای همه پیام صلح داشته باشید.
    - برای هیچ اشتباهی خود را سرزنش نکرده، فقط از آن درس گرفته و به عنوان تجربه از آن استفاده کنید.چون سرزنش خود موجب افسردگی در شما می شود.

    آرامش یافتن

    و در آخر
    شما در انتخاب مسیر زندگی برای رسیدن به آرامش، آزاد هستید و نیازی به اطاعت و پیروی کورکورانه نیست، آنچه در این مقاله خدمت شما عرضه شد پیشنهاداتی بود وگرنه شما با توجه به بینش، اراده دانش و
    انتخابات خود مسیر خود را می یابید.

  • حسادت به ماجرایی غم انگیز منجر شد: مردی همسرش را با چاقو کشت.
    زنی همسر خود را به خاطر حسادت با سم مسموم کرد.
    اینها نمونه های دیده شده ی هر روز در جرائد و رسانه ها است که به دلیل غلط بودن تربیت،تاثیرات محیط،مشکلات و معضلات جامعه و...و عدم دقت در این مسئله ی کوچک از دید همگان ودرمان نکردن آن با آن روبرو هستیم.
    یکی از ذهنیت های نامطلوب ، حسادت است که باید علل و زمینه های رشد آن را در خانواده، جامعه و از همه مهم تر ، در خود جست و جو کرد و با توجه به آثار نامطلوب جسمی و روانی که در ما ایجاد می کند، با بکارگیری شیوه های اخلاقی و علمی، از بروز آن در خردسالی جلوگیری کرده، در صورت شکل گیری، با خشکاندن ریشه های آن در بزرگسالی، خود را از دام این هیجان نامطلوب رها سازیم.
    حسادت واکنشی هیجانی است که تقریباً از دو سالگی آغاز می شود و با رشد کودک، ممکن است تا بزرگسالی ادامه یابد و بر طبق الگوهای مختلف فرهنگی، به صورت های متفاوتی خود را نشان دهد.
    حسادت کودک ، پاسخی طبیعی به محرک ها می باشد و زمانی ایجاد می شود که به نظر او، عاطفه یا محبتی را از دست داده باشد. چون کودک دوست دارد سعادت و خوشی و رفاه برای او حالت انحصاری داشته باشد.
    در الگوی حسادت، بیشتر نوعی ترس وجود دارد :چون فرد حسود احساس می کند که فرد دیگری علاقه . عاطفه ی شخص مورد نظر او را به خطر انداخته و یا مقام مورد انتظار او را کسی از او سلب و نصیب خود کرده است. بنابراین موقعیتی که حسادت را جلوه گر می کند، غالباًیک موقعیت اجتماعی می باشد.
    کودک در آغاز، از احساسات درونی خود (حسادت) و علت های وجود و عواقب آن، آگاهی زیادی ندارد و نمی داندچرا رفتار او تغییر کرده است.
    رفتارهای آزاردهنده کودک حسود تا حد زیادی ناآگاهانه یا نیمه آگاهانه است ولی باید با نزدیک شدن به دوران بلوغ و نوجوانی و جوانی و رشد عقلی و پس از آن بزرگسالی و به دست آوردن تجربه های درونی و بیرونی درباره علل و انگیزه های رفتار حسادت خود، آگاهی بیشتری پیدا کند.

    حسادت

    علت های رشد حسادت

    1-شرایط خانواده و تفاوتهای فردی
    رقابت و همچشمی یکی از فرزندان نسبت به بقیه ی خواهر و برادرها
    حسادت بیشتر فرزند اول نسبت به کودکان دیگر، چون کودک اول بیشتر مورد توجه و محبت اطرافیان و پدر و مادر بوده است و با آمدن کودک جدید، زمان کم تری برای او می ماند.
    تفاوت سنی خیلی کم بین کودکان: چون کودک کوچک به مزیت های کودک بزرگ تر و کودک بزرگ تر به مراقبت های نوزاد حسادت می کند.
    خانواده با 2یا3 فرزند
    توجه افراطی والدین
    بی ثباتی تربیت مادر
    دختران بیش از پسرها حسادت دارند.
    اطفال باهوش حسادت بیشتری دارند.

    2-برخوردهای تبعیض آمیز: امتیاز و تبعیض حسادت را در پی دارد.
    تولد کودک جدید/ نوع جنسیت کودک/ زیباتر بودن/ باهوش تر /زرنگ تر/ خونگرم تر/ ساکت تر/عاطفی تر/ خوش بیان تر/ بیشتر شبیه به یکی از والدین بودن/معلولیت جسمی یا ذهنی عوامل تبعیض بین کودکان است.

    3-احساس محرومیت: احساس محروم بودن از دارایی مادی و اختصاص لوازم یا مایحتاج به یکی از کودکان

    4-علاقه مفرط به خود

    عواقب و پیامد حسادت

    حسادت باعث آزار و اذیت دیگران و همچنین خود فرد شده و آثار زیادی بر وی می گذارد.
    خشم از آثار دیده شده در کودکان و بزرگسالان می باشد.حسود به فرد مورد حسادت غضب دارد. حسود ممکن است به دنبال خشم ، حسادت خود را به طور مستقیم یا غیر مستقیم نشان دهد.
    1-از دست دادن سلامت جسمی: فرد به تدریج ضعیف شده و در مقابل انواع میکروب ها و ویروس ها مقاومت خود را از دست می دهد.
    امام علی (ع)می فرماید: حسادت بدن را ذوب می کند.
    2-از دست دادن آرامش روانی: وقتی فرد آرامش روانی ندارد دچار اضطراب شده،که خود عامل بسیاری از بیماری ها می باشد.
    امام علی (ع) می فرماید: حسادت، فرد را از آسایش روانی محروم کرده و از زندگی خود کمتر لذت می برد.
    3-تضعیف ایمان: حسادت ، مدام در جان آنها چون خوره مانده و قلب آنها را سخت وآنها را به گناهانی چون بددلی، بدگویی، غیبت، کینه توزی، دشمنی و... مبتلا می کند.
    امام علی (ع) می فرماید: حسد سرآمد رذیلت هاستو امام باقر می فرماید: حسادت ایمان را می خورد، همان گونه که آتش هیزم را نابود میکند.
    4-دست زدن به رفتارهای ضد اجتماعی: تکبر/تظاهر/ تقلب/ ترشرویی/ گوشه گیری
    5- دیگر آزاری و حیوان آزاری

    حسادت

    راهکار جلوگیری از حسادت

    درمان در کودکی: جلوگیری از سرزنش والدین در صورت حسادت کودک، برخورد حساب شده وحذف علت حسادت. نادیده گرفتن رفتار او و تشویق و تقویت احساس ارزشمندی ،شخصیت و محبوبیت او مستقل بار آوردن کودک و عدم وابستگی به والدین و نوازش و خواندن داستان توسط مادر از حسادت جلوگیری می کند.
    عدالت بین فرزندان و توجه ومحبت بین آنها، بزرگ نکردن برتری و برجستگی یکی نسبت به بقیه از حسادت بین انها جلوگیری می کند.چنانچه سفارش حضرت یعقوب به یوسف برای نقل نکردن خوابش مبین این موضوع است.
    عدم مقایسه ی کودکان توسط مربیان و پرهیز از تبعیض بین انها
    درمان در بزرگسالی: ابتدا باید ریشه حسادت را شناخت تا بتوان با آن مقابله و آن را درمان کرد.
    ریشه ی اصلی حسادت، ضعف فکری در نحوه ی تلقی امور و بدبینی است. پس باید کمی با دید مثبت به ویژگی های خود و شرایط زندگی خود نگاه کرد.

    از این رو دقت در موارد زیر کمک کننده می باشد.ولی ابتدایی ترین قدم خواست خود فرد و رسیدن به خودآگاهی در مورد خود و اطرافیان می باشد.

    1. توجه به رحمت وحکمت خدای متعال
    2. توجه به امکانات و موقعیت های شخصی
    3. توجه به ضررهای حسادت
    4. تغییر باورها و ارزشهای فرد
    5. ارتباط عاطفی بیشتر با فرد مورد حسادت


    فلورانس اسکاول شین
    حسد، بزرگ ترین دشمن عشق است.

  • بین سبک زندگی و تحولات جمعیتی ارتباطی دوسویه برقرار است.
    خانواده یکی از اصلی ترین و موثرترین نهادهای اجتماعی است و اولین هسته ی زندگی اجتماعی بشر خانواده می باشد.
    تغییرات ارزشی در حوزه ی خانواده در جامعه نیز تاثیر گذار است و البته تغییرات مختلف در عرصه فرهنگی،اقتصادی و.... در مناسبات و ترجیحات خانواده ها تاثیر داشته است.
    هرم سنی جمعیت ایران در حال حاضر در حال انتقال از جوانی به سال خوردگی است.

    مهم ترین علل کاهش فرزندآوری در ایران

    علل کاهش فرزندآوری

    مشکلات زندگی اعم از بیکاری،سطح توقع زوجین از هم در بدو شروع زندگی، تورم، نداشتن آینده ی مشخص برای کارو درآمد،کاهش قداست خانواده در دنیای مدرن امروزی ضدارزش نبودن مجردی، دارایی محسوب نشدن فرزند بخصوص پسر که با پول و زمین و طلا و بورس و.. تغییر یافته، مستقل شدن زنان، سیستم فرسوده ی آموزش و پرورش،پر کردن اوقات فراغت بچه ها در خانه به علت ناامن بودن محیط بیرون و....باعث کمی ازدواج در جوانان و بالاتبع کمی فرزندآوری می شود. نگاه تک همسری که همسران در این برهه 6یا 10 فرزند نمی آورند.
    تغییرات فردی اعم ازرواج فردگرایی که نتیجه ی توسعه ی خانواده هسته ای می باشد و می تواند پیامدهایی چون کاهش مسئولیت پذیری، بالا رفتن سن ازدواج، افزایش طلاق وافزایش سطح تحصیلات و اشتغال زنان و تغییرات اجتماعی مثل گسترش خانواده ی هسته ای،افزایش میزان شهرنشینی، آپارتمان نشینی و کوچک شدن خانه ها،مشکلات اقتصادی، تغییرات فرهنگی مثل رواج فرزندسالاری ، تحقیر کارخانگی و مادری ،مصرف گرایی در سبک زندگی، هزینه های زایمان، مخارج بزرگ کردن کودک ،هزینه ی فرستادن به مدرسه و دانشگاه،طبیعتا کاهش فرزندآوری را به همراه دارد.
    نبود حمایت از طرف همسر و بقیه ی اعضای خانواده و پرمشغله شدن زنان،وضعیت تغذیه و در معرض بیماری های جسمی و روانی بودن، استرس ها و تنش های روزمره ی کار،رابطه وزندگی از عوامل مهم درفرزند نیاوردن زنان می باشد.

    مهم ترین علل کاهش فرزندآوری در ایران

    تاثیرات کمی فرزند

    اولین پیامدش متوجه مادران است چون مادری قبل از اینکه ثمره برای فرزندان داشته باشد به نفع خود زن است و نیاز فطری و طبیعی او از جهت سلامت جسمانی و روحی را برآورده می کند.
    بچه های تک فرزند در خانواده تنها هستند تقریبا بی ثباتی شخصیتی دارند البته نه همه،چون هر چه خواستند پدر و مادر برای آنها فراهم کرده و این بچه ها آسیب پذیرتر از بقیه ی همسالان خود هستند.در خانواده با تعدادی بچه فضای یادگیری مهارتها و آزمایش ها زیادتر است و دفاع از حقوق خود و اینکه کجا باید به نفع جمع گذشت کنند را می اموزند.تفریحات این دو نوع خانواده تک فرزند و تعداد زیاد با هم فرق دارد وتک فرزندان تنهایی و انزوا وافسردگی بیشتری را تجربه می کنند و از داشتن اقوام درجه یک مثل خاله،دایی،عمو،عمه بی نصیب هستند.
    کاهش رشد می تواند خطر شوک جمعیتی برای ایران باشد که باعث ناهمگونی در هرم سنی و شاهد جمعیت پیر در ایران هستیم و اینکه رشد باروری زنان به خاطر بالا رفتن سن ازدواج و فرزندآوری کاهش یافته و به خودی خود سن میانگین جامعه بالا می رود و در سی سال آینده کشور با مشکل و بحران نیروی کار مواجه می شود.

    مهم ترین علل کاهش فرزندآوری در ایران

    راهکار مناسب برای تغییر دیدگاه مردم به فرزندآوری

    شعار فرزند کمتر،زندگی بهتر و دوبچه کافیست که برای خانواده ها نوعی سبک زندگی شده است تغییر و ترغیب به فرزندآوری شود.
    تضمین اشتغال زنان پس از زایمان،فرهنگ سازی برای سهیم کردن پدران در تربیت و نگهداری کودکان،در نظر گرفتن امکانات بهداشتی و سلامتی رایگان و ارزان قیمت،تحکیم خانواده و بهبود روابط زوجین با مشاوره های ارزان قیمت و امتیاز برای خانواده هایی با جمعیت بیشتر زمینه برای فرزندآوری را زیاد و هرم سنی جامعه را متعادل می کند.

  • مهارت های زندگی

    توانایی هایی هستند که در چالش های زندگی به ما در برخورد و تصمیم صحیح کمک می کنند. برای جامعه ی امروز با این پیچیدگی ها، ارتقا سلامت و بهداشت روان ضروری است و با بهتر نمودن وضعیتمان از نظر ارتباطی و توانایی ذهنی، سازگاری بهتری رابرای خود و دیگران می سازیم.

    هدف از آموزش این مهارت ها ،کمک به افراد در جهت شناخت هر چه بهتر خود،کنترل هیجانات و استرس ها و حل کردن هر چه بیشتر مسائل و مشکلات ،تا افراد بتوانند مسئولیت های مربوط به نقش های اجتماعی خود را پذیرفته و بدون آسیب به خود و دیگران رفتار کنند.

    مهارت های زندگی

    عواملی که افراد را برای  کسب مهارت ها ترغیب می کند: آگاهی خانواده ها و ضرورت یادگیری آنها، تبلیغات رسانه ها ، مدرسه و محتوای دروس، دوستان ، در دسترس بودن مراکز آموزشی ،هزینه ی پائین

    کشوری که به یادگیری مهارت های زندگی بیشتر از آموزش تخصصی علوم و فنون اهمیت می دهد ،آسیب های اجتماعی کمتر و آسایش و آرامش بیشتر شهروندان را دارد. و دولت انرژی خود را صرف نشاط و خلاقیت شهروندان می کنند.

    اما در کشور ما،جوانان بعد از فارغ التحصیلی فاقد مهارت های لازم زندگی و اجتماعی می باشند .مدارس بیشتر دانش محور است تا مهارت محور.

    شاخص مهارت ها در سازمان بهداشت جهانی برای زندگی مطلوب :

    1- خودآگاهی

    2- همدلی با دیگران

    3- تصمیم گیری

    4- حل مسئله

    5- تفکر خلاق

    6- تفکر نقاد

    7- ارتباط موثر

    8 روابط بین فردی

    9- مقابله با هیجان ها

    10-مقابله با استرس

    عوامل دیگری باعث افزایش سلامت روان افراد می شوند:

    1- فردی: ژنتیک/ جنسیت/ قدردانی/ باورها/ اعتقادات فردی/ شاد بودن/ تغذیه/ ورزش/ خواب مناسب و کافی/ عدم اعتیاد/ اشتغال به کار و یادگیری مهارت های زندگی.

    2-محیطی: وقایع طبیعی سیل ،زلزله.../ محیط خانواده حمایت، طرد، تحقیر...

    3- اجتماعی: انقلاب ها / جنگ...و هر نوع قطع ارتباط بین فرد و جامعه

    4-فرهنگی: سواد سلامتی یعنی توانایی کسب و فهم و استفاده از اطلاعات

    مهارت های زندگی

    مهارت ها در بالا رفتن کارکرد خانواده برای حل مسئله ،ارتباط ها ، نقش ها، کنش عاطفی، کنترل رفتار ، شادکامی نوجوانان ، نه گفتن، روابط بین دوستان ، انجام کارهای جمعی ،پرسشگری، تاثیر و برخورد افراد را با محیط خانوادگی ،شغلی، تحصیلی و اجتماعی کارآمدتر و سبب کاهش تعارضات والد-فرزندی می گردد.

    کودکان، کار درست را از نادرست تشخیص نمی دهند و با کوشش و خطا یاد می گیرند ،ممکن است یادگیری خسارت جبران ناپذیری وارد کند .مهارت هایی مثل بخشش، درست و نادرست، احترام، دوست خوب ، تاثیرپذیری به رشد صحیح کودکان کمک می کند . مهم ترین مشکل کودکان ،والدین آموزش ندیده و آسیب دیده ای است که بدون آموزش در خانواده هایی با مشکل، بزرگ شده اند و سواد تاب آوری را نیاموخته اند.

    در جلوگیری یا کاهش افسردگی ،اضطراب ، فشارهای روانی ،پرخاشگری و افزایش  اعتماد به نفس،جرات مندی و ابراز وجود روی افرادی مثل زندانیان ، خانواده ی معتادین، قربانیان مورد سواستفاده ی جنسی ،با افزایش خودپنداره می توان کمک کرد.

  • خیانت آسیبی به بزرگی کشتن یک زندگی

    خیانت همسر را هیچ یک از زوج ها دوست ندارند شاهد باشند.تا به حال فکر کرده اید که خیانت چطور شکل می گیرد؟وقتی انتظار می رود به شخص دیگری تعهد داشته باشید، برای رابطه داشتن با دیگران هیچ توجیهی وجود ندارد.

    احتمالا برای اینکه شب راحت بخوابید سعی کرده اید کارتان را توجیه کنید، و شاید حتی تا حدودی خودتان را متقاعد کرده اید که مشکلی نیست (شخصی که با اوهستید لایق شما نیست، و شما هرگز با کسی به اندازه ی این شخص جدید رابطه ی گرمی نداشته اید و غیره)ولی ما دیگر در جامعه ای که مردم اش در دام ازدواج ها و رابطه ها گیر بیفتند،زندگی نمی کنیم و هر رابطه ای ناخوشایند و دردناکی را به راحتی می توان تمام کردتا در گرفتاری خیانت نیفتاد.

     خیانت به همسر

    35 نشانه ی خیانت همسران

    1-فاصله عاطفی

    2-کم تر و کم تر با همدیگر وقت می گذرانید.

    3-رازهایی را از شما پنهان میکند.

    4-به سر و وضع اش بیش تر می رسد.

    5-چیزی زیادی در مورد روزی که گذرانده است به شما نمی گوید.

    6-شما را تشویق می کند با دوستانتان بیش تر وقت بگذرانید.

    7-کم تر به شما اهمیت می دهد.

    8-دیگر مثل سابق شریک زندگی تان نیست.

    9-خوب تر از قبل شده است.

    10-بد جنس تر از قبل شده است.

    11-به نظر می رسد یک سری دوست جدید پیدا کرده اند.

    12-گوشی تلفن همراه اش مرموز است.

    13-بیش از حد توضیح می دهد کجا بوده است.

    14-دوستان زیادی از جنس مخالف دارد.

    15-هیچ وقت برای عشق بازی پیش قدم نمی شود.

    16-از پرسش های بی غرض طفره می رود.

    17-وقتی با او برخورد می کنید، او شما را محکوم می کند.

    18-هیچ وقت به شما نمی گوید کجا می رود.

    19-همیشه می خواهد بداند شما کجا می روید.

    20-به شدت مشغله ی کاری دارد.

    21-بیش از حد به رابطه های شما انتقاد می کند.

    22-بیش از حد حسود شده است.

    23-تغییرات عمده در برنامه ی روزانه اش می دهد.

    24-نمی تواند به چشمان شما نگاه کند.

    25-برنامه ها را از سر باز می کند.

    26-همیشه آن جایی که می گویند نیستند.

    27-به شما بهتان می زنند.

    28-کم قابل ،اعتمادترین گوشی دنیا را دارند.

    29-قبلا این کار را کرده است.

    30-زیاد خسته یا مریض می شود.

    31-به دل تان افتاده است که خبرهایی هست.

    32-از برنامه هایی که با دوستان یا خانواده ی تان دارید، حذر می کند.

    33-موقع دروغ گفتن مچ اش را می گیرید.

    34-هر دو شما ناراضی هستید.

    35-انگار همه چیز به دعوا منجر می شود.

    مهم است که هنگام مواجه شدن با خیانت همسر بدانیم باید چه کار کنیم تا بهتر بتوانیم بحران را مدیریت کنیم.

    خیانت روابط را نابود کرده و آرزوها را نقش بر آب می کند.

    خیانت به همسر

    عواقب خیانت

    به یک دروغگو تبدیل می شوید.

    مچتان گرفته می شود.

    همه را از خودتان ناامید می کنید.

    به یک الگوی بد تبدیل می شوید.

    اعتبار اخلاقی تان را از دست می دهید.

    همسرتان دچار مشکل اعتماد  خواهد شد.

    استاندارد زندگی را از دست می دهید.

    مجبور خواهید شد سالهای زیادی برای ساختن دوباره ی زندگی تان تلاش کنید.

    روابطتان را از دست می دهید.

    احتمال ابتلا به بیماری های مقاربتی در شما افزایش خواهد یافت.

    مرغ همسایه غاز نیست.

    دوست دارید رفتار مشابهی با شما شود؟

    بعدها از این تصمیم پشیمان می شوید.

    چیزی که از دست می دهید بیشتر از چیزی است که به دست می آورید.

    احساس خشم در اینجا طبیعی است اما مسئله این است که فرد بلافاصله خود را محاکمه نکند و مقصر نداند. لازم است فرد احساسات خود را به رسمیت شناخته و آن را نادیده نگیرد. از هر گونه اقدام و تصمیم سریع خودداری کرده، به خود زمان دهید.در صورت امکان از فرد خیانت کننده فاصله بگیرید و درکنار دوستان واقوام مطمئن باشید.بعد از آرامش با همسرتان صحبت کنید،زمینه ی خیانتش را جویا و آن را تجزیه و تحلیل کنید که چرا این اتفاق افتاده است و چه قدر می توانید دلایل را برطرف کنید و آیا می خواهیدبه رابطه ادامه داده و او را ببخشید یا نه.

    باید در مورد هر تصمیم احساس خودمختاری و قدرت را در خود پرورش دهید.

  • اغلب دختران به دنبال ارتباط ساده و پاک هستنداما باید بدانیم که ارتباط ساده و پاک شکل نمی گیرد، به ازدواج ختم نمی شود و این روابط اغلب شکننده است. این دوستی ها به تعبیری just friend  باقی نمی مانند.

    زنان شکست خورده ی عاطفی، اغلب دچار خیانت می شوند، یعنی علت عمده ی خیانت زنان کشش جنسی نیست، بلکه کشش عاطفی است به همین دلیل است که در اسلام تاکید بسیاری بر عدم اختلاط و خلوت زن و مرد شده است.

    نسبت به 25 سال پیش ارتباط نوجوانان با جنس مخالف سه برابر و سن شروع ارتباط نیز سه سال کمتر شده است و ارتباطات از سطح عاطفی به سطح جنسی کشیده شده است.40درصد دختران ارتباط را زیر 14 سال شروع کرده اند یعنی در سنین راهنمایی و دبیرستان.

    یکی از تفاوت های میان زن و مرد این است که مردها به روابط زودهنگام با هدف جنسی راضی می شوند، ولی زنان به روابط دیر هنگام با هدف عاطفی. اتفاقی که اخیرا در رابطه ی زن و مرد به چشم می خورد، تجاوز در قرارهای عاشقانه است ،تجاوز به معنی رابطه جنسی بدون رضایت طرف مقابل . مبنای تفاوت دو جنس باعث این تجاوز می شود.یعنی اینکه رابطه باعث بیداری جنسی شده و عامل تجاوز می شود.نوشیدن الکل در این نوع روابط سطح مقاومت جنسی را کم می کند.

    اولین رابطه با غیر همسر برای مردان احساس آرامش به دنبال دارد و برای زنان استرس و پشیمانی. بسیاری از دختران عنوان می کنند که ما برای جلب نظر پسر تن به رابطه دادیم. اما این نوع رابطه مشکلات بعدی به دنبال دارد.

    عوامل کاهش دهنده ی روابط دختر و پسر

    پایبندی اخلاقی

    داشتن خانواده ی گرم وصمیمی

    دوستان خوب

    موفقیت های اجتماعی

    دسته بندی مردان متجاوز 

    آزارگران جنسی

    مهاجمین بهره کش

    مردان بی کفایت

    مردهایی که تجاوز به عنف از طرف آنها ،جابجایی در خشم و غضب است.

    ویژگیهای زنان بزه دیده

    پناهندگاه اخراجی

    بیماران روانی

    دختران فراری و زنان خیابانی

    تجاوز آمیزش جنسی بدون رضایت

    انواع تجاوز

    فردی : گاهی متجاوز به تنهایی اقدام به تجاوز می کند .معمولا این نوع تجاوز به دلیل هوسرانی فرد انجام می شود و فرد متجاوز اغلب قربانی را می شناسد و با اوسابقه ی آشنایی دارد و فرد کوچک تر را برای تجاوز انتخاب می کند،گاهی دلیل فقط جنسی نبوده و اهداف دیگری وجود دارد.

    گروهی: متجاوزین در قالب باند و گروه ،قربانی را ربوده و سپس به صورت دسته جمعی او را مورد تعرض قرار می دهند.

    برحسب شدت اعمال خشونت:1-تجاوز با قدرت 2- تجاوز باخشم  3- تجاوز با دگر آزاری

    برحسب میزان آشنایی متجاوز با قربانی: 1-تجاوز توسط آشنایان   2- تجاوز توسط محارم که بدترین نوع تجاوز است که توسط پدر، برادر،و... انجام می شود.

     علل تجاوز

    • علل روانشناختی:عقدهای جنسی، تخلیه ی خشم و انتقام جویی، نفرت از جنس مونث و یا تیپ خاص شخصیتی
    • علل فرهنگی: دیدن فیلم های خشن جنسی، تقلید از گروههای ضد فرهنگ، برتری جویی و قدرت نمائی مردان، شئی انگاری زنان، تغییر ارزشهای دینی
    • علل اجتماعی: افزایش سن ازدواج، افزایش عوامل تحریک کننده،
    • علل خانوادگی: عدم رعایت حریم عفاف در مسائل جنسی والدین، وجود سابقه اقدام به تجاوز در اطرافیان
    • علل حقوقی: عدم گزارش تجاوز از سوی قربانیان
    • علل سیاسی: امروزه تجاوز به عنف ، به عنوان یک تاکتیک جنگی است که به عمد ،برای ایجاد رعب و وحشت و احساس عدم امنیت به کار می رود.
    • علل اقتصادی: قصد سرقت طلا و جواهرات قربانیان است.

    پیشگیری و مقابله

    راهبرد فرهنگی: ترویج ارزشهای دینی، ترویج حجاب کامل، پوشاندن زینت آلات از دید نامحرمان

    راهبردهای اجتماعی: تسهیل ازدواج، کاهش عوامل تحریک زا

    راهبردهای فقهی – حقوقی

    راهکارهای بازتوانی:

    حمایت از بزه دیدگان در سه مرحله قابل تصور است.

    1- بلافاصله پس از تحقق جرم

    2- در مرحله ی دادرسی

    3-در مرحله تامین ضرر و زیان

  • آسیب پذیرترین و پرانرژی ترین و باارزش ترین قشر از اقشار جامعه، نوجوانان و جوانان هستند.

    فرایند تغییر در نگرش و رفتار این گروه در مقایسه با بزرگسالان راحت تر انجام می شود،چرا که بعد احساسی نگرش و بینش جوانان نسبت به افرادو پدیده های مختلف ،بسیار مهم و در عین حال سریع التغییر است،در حالی که بزرگسالان پای بند و مقاومت فکری بیشتری نسبت به باورها، ارزشها و اعتقادات از خود نشان می دهند.پس مشخص است که مخاطبان اصلی دشمنان فرهنگی، نسل جوان جامعه باشد.

    در ارتباط می توان از انواع ارتباط شنیداری ،نوشتاری،دیداری و... استفاده کرد.

    ارتباط با نوجوانان و جوانان

    در این فرایند اعتبار و جذابیت جسمانی و ظاهری برای نوجوانان و جوانان برای برقراری ارتباط بسیار لازم است.

    اعتبار ومحبوبیت تحت تاثیر عواملی چون تخصص، مهم بودن، بی غرض بودن گفتار،قانع سازی به طور غیر مستقیم، بصیرت و آگاهی فرد، خیر خواهی و خلوص نیت، ایمان به هدف و توانایی جوانان، شناخت زمان و مکان برای هر موضوع، هماهنگی کردار و گفتار فرد،فروتنی و برخورد نیک قرار می گیرد و باعث می شودجوانان صحبت ها و موضوعات مطرح شده را قبول و ارتباط برقرار کنند.

    آراستگی ظاهری ، کلامی، و...در جوانان برای برقراری ارتباط تاثیر زیادی دارد.

    جوانان امروزه تحت تاثیر تصاویر دیداری/شنیداری با جذابیت بالا قرار دارند.همچنین رایانه-اینترنت-ماهواره ابزارهای دیگر در دسترس هستند که جوانان را به خود جلب می کند.

    برای برقراری ارتباط با نوجوانان ابتدا باید نیازها و ویزگیهای این گروه را شناخت سپس سطح آگاهی آنان از موضوعات را فهمید و بعد از آن به باورهای آنها توجه کرد تا سطح و مسیر باورهای آنها را مشخص و بتوان در راستای برخورد کردن با آنها و یا تصحیح باورهای آنان قدم برداشت.

    امروزه بزرگ ترین دغدغه ی والدین و مربی ها و بزرگسالان داشتن رابطه ی خوب با جوانان و نوجوانان در زمینه های استقلال طلبی – بلوغ جنسی – کسب شخصیت می باشد.

    ناهماهنگی بین والدین و فرزندان بزرگ ترین مشکل در روابط انسان هاست. نوجوانان و جوانان از والدین خود شکوه های مختلفی در مورد سبک اعمال قدرت ، کنترل همه جانبه ، خودداری ار بحساب آوردن نقطه نظرات نوجوانان، در دسترس نبودن والدین، وضع قانون در لحظه، انتظارات غیر واقعی، نپذیرفتن انتقاد و پیشداوری  و...دارند که باعث تعارض بین آنها می شود.

    اگر نوجوانان نتوانند آزادانه احساسات ،اضطراب ها و نگرانی های خود را بدون احساس ترس یا طرد شدن با والدین در میان گذارند ،نوعی نا امنی روانی در آنها پدید می آید که مهم ترین علت بروز ناهنجاری های رفتاری و عاطفی است. مصرف مواد مخدر تا حدود زیادی به روابط بین والدین و فرزندان و نحوه ی تعامل آنها مرتبط می شود ،علاوه بر  اوضاع و احوال اجتماعی و تجارب فردی ،فقر ،شرایط سخت زندگی،رابطه غیر صمیمی بین والد و فرزند،ناکامی ها، شوک ها ،شکست ها عوامل بروز رفتارهای بزهکارانه توسط نوجوانان می باشد.

    برای تضمین بهداشت روانی و کسب هویت و استقلال ،سالم ترین راه رابطه ی دائمی و صمیمی بین نوجوانان و والدین است.

    ارتباط با نوجوانان و جوانان 

    برای داشتن رابطه مناسب و صمیمی با نوجوانان و جوانان

    1-او را با هیچ کس مقایسه نکنید.

    2-زیاد امر و نهی نکنید.

    3-نیازهای او را باور و بررسی کنید.

    4-تا می توانید محبت کنید.

    5-در بین جمع و فامیل، شخصیت او را حفظ کنید.

    6-به شایستگیهای او ارزش دهید.

     7-در مورد لغزش های آنان سنجیده رفتار کنید.

    8سرزنش و شماتت، لجبازی در بر دارد پس امتناع کنید.

    9-توان فرزند خود را در نظر بگیرید.

    10-در موضوعات مختلف از او مشورت بگیرید.

    11-انس و الفت و دوستی، اعتماد بین شما و نزدیکی را زیاد می کند.

    12-نظارت و حمایت جوانان در سایه ی احترام و حفظ حقوق را در نظر بگیرید.

  • مقاله: چرا دچار سوء تفاهم می شویم؟

    تفاهم:توانایی تحمل تفاوت هاسوءتفاهم2

    تا حالا شده با کسی صحبت کنید و بعد متوجه شو.ید که منظور شما را طور دیگر برداشت کرده و از شما ناراحت شده است؟

    سوء تفاهم یعنی برداشت غلط از سخنان و رفتار طرف مقابل. چون پی بردن به معنای حقیقی حرف ها و رفتارهای دیگران از راه حدس و گمان انجام می شود سوء تفاهم پیش می آید. .سوء تفاهم از نفهمیدن مطلب بدتر بوده و آسیب بیشتری به خود فرد و رابطه می زند. اگر سوءتفاهم در روابط خانوادگی پیش بیاید ،فرد را از ادامه ی رابطه محروم و او را در تنهایی فرو می برد.

    سوء تفاهم به دلیل نبود اطلاعات لازم در مورد موضوع پیش می آید و تصاویر ذهنی ساخته شده، بر اساس اطلاعات خود فرد بوده و ممکن است اشتباه باشد

    اگر ما از هر چیزی تصویری داشته باشیم با شنیدن آن کلمه ،همان تصویر در ذهن تداعی می شود.

    در صحبت کردن مشکل جدی زمانی پیش می آید که هر دو طرف معنای یک کلمه را می دانند ولی هر کدام برداشت متفاوتی از آن کلمه دارند.

    رفتار دیگران به آسانی قابل دیدن است اما، تفکر انسانها را نمی توان دید و فقط می توان حدس زد. البته تشخیص احساسات و هیجانات دیگران از تشخیص افکار هم سخت تر است چون درونی است.

    در صحبت کردن ابتدا منظور گوینده مهم است که فقط خودش از آن ها اطلاع دارد.. فاکتور بعدی بیان گوینده است،  که به صورت شفاف بیان نشده و دقیق و واضح نیست بلکه توضیحاتی پوشیده و یا ذهنی بوده که فقط خودش متوجه می شود. قسمت دیگر، برداشت شنونده است که توضیح و تفسیری است که او از سخنان و رفتارهای گوینده کرده که ممکن است با منظور واقعی گوینده به طور کامل متفاوت باشد.

    برای شفاف شدن صحبت بین دو طرف، باید منظور خود را به طور کامل با جزئیات بیان کرد، نه به صورت کلی و مبهم و پیچیده. برای این شفافیت باید به سخنان گوینده به صورت فعال گوش کرد. یعنی گاهی سخنان او را با تکان دادن سر تائید و یا اگر متوجه بخشی نشده آن را سئوال کرد تا هیچ قسمتی مبهم نماند.

    برای دوری از سوءتفاهم در گفتگو باید مطمئن شد معنای جملات در ذهن گوینده و شنونده یکی باشد .برای این کار برای صحبت های خود می توان توضیحات کامل را بیان کرد تا فرد نکات مورد نظر ما را متوجه شده، و اگر موضوعی برایش ابهام دارد بیان کند. یا می توان در مورد مسئله، سئوال کرد که آیا منظور همین است؟

    سوءتفاهم2

     

    دلایل سوءتفاهم :

    نداشتن شناخت از طرف مقابل

    نداشتن مهارت برقراری ارتباط و سخن گفتن

    نااگاهی از تفاوت جنسیت ها و مراحل رشد در هر فرد

    پافشاری در اثبات سخن خود

    تعصب و پافشاری روی باورهای خود و اثبات به دیگران

    عدم گفتگو

    نداشتن شهامت برای بیان مسئله ی اصلی

    ترس از تایید نشدن در برابر د یگران و برداشت کردن شخصی به جای سئوال کردن

    توقعات زیاد

    کوتاه آمدنهای افراطی

    بیان نکردن مشکل خود و درون ریزی ناراحتی

    نداشتن آگاهی در مورد روش بیان مسائل

    عادات ذهنی قوی در ناخودآگاه روی باورهای غلط که خواسته های مارا دیگران بدون گفتن ما باید بدانند.

    برآورده نشدن انتظارات و قولها و بیان نکردن علت

     

    اگر همیشه و برای همه چیز از خواسته و منفعت خودتان بگذرید ، زمانی می رسد که دیگر توان کوتاه آمدن و تحمل دیگران را ندارید و جایی که باید ببخشید و یا از منافع خود کوتاه بیایید، این کار را نکرده و موجب خدشه دار شدن روابط خودتان می شوید.

     اگر رفتارها یا صحبت هایی که موجب ناراحتی شما شده است را با فرد مقابل مطرح نکنید اصلاً فرد مخاطب متوجه مشکل نشده  و شما هم نتوانسته اید مسئله را شفاف بفهمید و دچار سوءتفاهم شده اید. البته روشهای بیان کردن و صحبت در هر موضوعی را باید یاد گرفت و با توجه به مکان، زمان، موضوع، شرایط فرد مسئله را عنوان کرد .

     

    راهکارها

    • از مشکلات پیش آمده لیستی تهیه کنید.
    • هدف خود از گفتگو را مشخص کنید.
    • راه حل های مختلف را ایجاد کنید.
    • راه حل ها را ارزیابی کرده و نقاط کاستی و یا بهتر شدن آن را یادداشت کنید.
    • بهترین راه حل را انتخاب و انجام دهید.
    • ابتدا سهم خود را در سوءتفاهم مشخص کنید.
    • نقاط ضعف خود را شناخته و در صدد اصلاح آن برآیید.
    • نقاط قوت خود را تشخیص و در جمع های مختلف از آن استفاده و آن را رشد دهید .
    • به فردی که با شما مخالفت کرده و یا سوءتفاهم ایجاد شده خوب گوش کنید تا مشکل اصلی را جستجو و پیدا کنید.
    • به فکر ثابت کردن حرف خود نباشید و همیشه تمام حق را به خودتان ندهید و به جای آن خود را به جای طرف مقابل گذاشته و از دریچه ی نگاه او مشکل را ببینید.
    • اجازه دهید طرف مقابل شما ارزشی که برای او قائل هستید را فهمیده و رابطه را مهم تر از مسئله بداند.
    • به جای تمرکز بر افکار خود برای پاسخ دادن، روی احساسات خود تمرکز و نفس عمیق کشیده و با احساسات خود سخن بگویید.
    • یادتان نرود که فرد مقابل شما دشمن شما نیست، بله دوست، همکار، همسر، فرزند و یا کسی است که تا دیروز رابطه ی محکمی داشته و امروز دچار سوءتفاهم شده است، پس برای خودتان جناح بندی و یار کشی نکرده و سعی کنید دوستی ها را به یاد آورده و درصدد رفع موضوع باشید.
    • اگر سوءتفاهم در رابطه ی شما، وضع کاری یا خانوادگی طولانی و مشکل ساز شد و نتوانستید آنرا به تنهایی حل کنید، حتماً از مشاور کمک گرفته و الگوی رابطه ی خود را از نو ساخته و مسئله را حل کنید.

     

    وقتی دو نفر با دو نوع سطح فرهنگ متفاوت، سطح رشدی و اجتماعی و مذهبی متفاوت و تفاوت های بسیار دیگر در کنار هم در فضای یک خانه، اداره، محل کار و یا تفریح قرار می گیرند ،بروز اختلاف و سوءتفاهم اجتناب ناپذیر است مخصوصاً اگر زمان زیادی را با هم باشند.

     

    یادتان باشد در هر رابطه تفاوت ها و نقاط قوت و ضعفی وجود دارد که طبیعی می باشد .ولی اصلاح ضعف ها و کاستی ها و رشد دادن نقاط قوت در هر رابطه ای ضروری است.

     اما گذشت و بخشش در مورد اشتباه دیگران به مستحکم تر شدن رابطه در جایی که فرد پشیمان بوده و می خواهد جبران کند، کمک زیادی می کند.

  •  احساسات مجموعه ای از حالات (خشم، تنفر، شادی، عشق، اندوه، ترس و...)در فرد می باشد.

    احساسات بیانگر وضعیت روانی فرد بوده و برای رفتار مناسب در شرایط مختلف مهم و تغییرات روانی در مغز ایجاد و به صورت واکنشهای ارادی دستگاههای عصبی نشان داده و مرکز آن "آمیگدال" می باشد.

    کلید موفقیت در روابط زناشویی بیان احساسات واقعی و شفاف خود و گفتن حقایق عاطفی و احساسی به فرد مقابل می باشد.اما قبل از بیان این احساسات واقعی به دیگران باید خود از وجود آنها آگاه باشیم و درباره ی آنها فکر کنیم و به اصطلاح با استفاده از فراشناخت به نحوه و علل وقوع آنها اشراف یابیم.

    جان گری می گوید: آیا تا به حال شده وقتی واقعا ناراحت بودید،بخندید؟یا وقتی ترسیده اید عصبانی و رفتار آزار دهنده نشان دهید؟ یا وقتی احساس گناه کرده اید فرد دیگری را سرزنش کنید؟

    چرا گاهی انسان در پاسخ به موقعیت های خاص عکس العمل مناسب و در خور موقعیت نشان نمی دهدو عکس العمل ناسازگار با موقعیت شرایط را خراب تر می کند.

    با توجه به نقش لایه های عمیق احساسات در شکل گیری شخصیت ،روابط بین فردی و خصوصا روابط زناشویی را بررسی می کنیم.

    احساسات و تاثیر آن بر روابط زناشویی

    حقیقت گویی به خود :

    ما مخرب ترین دروغ ها را به خود می گوییم و با توجه به نقش روابط عاطفی در پایداری و کیفیت روابط زناشویی، دروغ های عاطفی و سرکوب احساسات خود، بزرگ ترین تهدیدها برای زندگی زناشویی هستند.

     

    رابطه ی سرکوب احساسات و مکانیزم های دفاعی :

    چرا احساسات واقعی ما از حیطه ی هوشیاری مان بیرون می مانند؟

    انسان در سازمان روانی خود از فرایندهایی که او را از استرس ،اضطراب و ناراحتی دور نگه می دارد،استفاده می کند که توسط زیگموند فروید مطرح و طبقه بندی شد که مکانیزم دفاعی گفته می شود.

    پایه ای ترین مکانیزم سرکوب است یعنی افکار و احساسات ناخوشایند آدمی به طور خودکار از حیطه ی هوشیاری به سرزمین ناهوشیار او انتقال می یابد و ما در زندگی روزانه ی خود در حیطه ی هوشیاری از این احساسات آگاه نخواهیم بود و این سرکوبی تاثیرات خود را در زندگی ما به جای می گذارد.

    اگر این سرکوبی مربوط به افکار تلخ و احساسات آزاردهنده باشد این فرایند به ظاهر فراموش می شود و ما در بیان آگاهانه حقایق احساسی ،ناخواسته ناتوان می شویم و هم به خود و هم به شریک زندگی خود دروغ می گوییم و همین عدم بازگویی حقایق به تدریج روابط عاشقانه ی ما را از هم می پاشد.

    در این سرکوبی ما پنج لایه ی احساسات را از حیطه ی هوشیار ی خود می رانیم.

    مثال:در حال دعوا با همسر و خشمگین و در حال سرزنش او و همه ی تقصیر ها را متوجه او می کنید،می دانید چرا خشمگین هستید؟جواب اکثر افراد :چون کار خطایی کرده و مرا عصبانی کرده ولی جواب عمیق تر از این است:

    ما در روابط میان فردی معمولا از کسانی خشمگین می شویم که به هر طریق برای ما مهم تر هستند .اگر از همسر خود خشمگین هستید نشانه ی عشق و علاقه ی شما به اوست.

    این واقعیت دارد در پس هر خشمی در زندگی زناشویی علاقه ای پنهان است.

    احساسات و تاثیر آن بر روابط زناشویی

    سطوح احساسات به شریک عاطفی :

    1-خشم

    2-آزردگی

    3-ترس و عدم امنیت

    4-گناه و پشیمانی

    5-عشق

    وقتی شما احساس خود را به صورت خشم ابراز میکنید چهار سطح دیگر در سازمان روانی شما فعال است ولی از حیطه ی آگاهی و هوشیاری شما خارج و آن را لمس نمی کنید پس نمی توانید آن را به طرف مقابل انتقال داده وتبعات منفی این احساسات سرکوب شده در شما باقی مانده و دچار خلل در ابراز عشق ومحبت به شریکتان می شوید.

    اما اگر پنج سطح احساس را شناخته و ابراز کنید سوءتفاهم و درگیری از بین می رود اگر نتوانیم عواطف منفی خود را احساس کنیم ،کم کم قدرت درک و احساس عواطف مثبت را از دست می دهیم.

  • لجباز کسی است که در مورد کاری که قرار است انجام دهد، ذهنش را تغییر نمی دهد و توضیح مشخصی را درباره ی علت مقاومت خود ،ارائه نمی کند.

    درکودکان لجبازی واکنش نامطلوبی است که کودکان نسبت به محیط، شرایط و رفتار والدین یا بزرگ ترها از خود نشان می دهند.

     لجبازی

    دلایل لجبازی

    1-دفاع از هویت خود: برخی مردم فکر می کنند اگر مردم با انها موافق نباشند، آنها بی ارزش می شوند. آنها خود را با ایده ها، تصمیمها و افکارشان می شناسند و به همین علت ,حس می کنندکه هویتشان لطمه دیده است.

    2-باور داشتن به اینکه همه در حال تلاش برای تغییر باورهای او هستند: برخی به هر دلیلی باور دارند که کسی به ایده های آنها توجه نمی کنند و به همین دلیل ،آنها تلاش می کنند که عقاید مخالف داشته باشند و با این کار ،دیگران را مجبور می کنند به آنها توجه ویژه داشته حتی اگر خود، از درون قانع شده باشند.

    3-داشتن دلیلی که نمی توانند فاش کنند: گاهی فرد دلیل محکم برای تغییر نکردن و ماندن پای حرف خود را ندارند، اما به خاطر خجالت کشیدن یا دلیل دیگری ،تصمیم می گیرد دلایلش را مخفی کند.

    4-جلب توجه دیگران

    5-کنترل شدید والدین یا طرف مقابل

    6-تبعیض والدین

    7- سن کودک (بین 2تا3 سالگی) برای کسب استقلال که قسمتی از مرحله ی رشد اوست. البته لجبازی در کودکان از 2 سالگی شروع و در سن 3-4به اوج خود رسیده  و در6-7سالگی کاهش می یابد.

    8-محک زدن بزرگ ترها

    9-فرصت ندادن و کم حوصلگی والدین

    10-خستگی و گرسنگی

    11-بیماری های مداوم

    12-تولد نوزاد جدید

    13-تغییر فضای خانه (تغییر شغل والدین، تغییر منزل، فوت وابستگان و....)

    14-تقلید و بد آموزی از بچه ها یا دیگران

    15-ویژگیهای شخصیتی کودک

    16-نداشتن آزادی عمل و دخالت در کارهای او

    لجبازی می تواند باعث تخریب رابطه شود، افراد لجباز سعی دارند مخالف حرف دیگران عمل کنند پس به آنها بگوئید مثلا "مردم می گویند رابطه ی شما به سرعت تمام خواهد شد."پس سعی می کند بهترین بوده و ثابت کند که مردم اشتباه می گویند پس بیشتر عاشق شما خواهد بود البته این مثال برای بزرگسالان صدق می کند.

    لجبازی

    روش برخورد با فرد لجباز

    1-مذاکره کنید و از حساسیت افراطی پرهیز کنید و نرمش و انعطاف داشته باشید.

    2-رفتار غیر لجبازانه را تقویت و قضاوت عجولانه نداشته باشید و از تنبیه ، تحقیر، تهدید و .. پرهیز کنید.

    3-از آنها تعریف و تمجید کنید ولی درست و به موقع.

    4-روی نظر خود اصرار نکنید.

    5-نشان دهید برای عقاید آن ها ارزش قائل هستید.

    6-سعی کنید دلیل پشت لجبازی را متوجه شوید.

    7-عبارت "تو اشتباه می کنی "ممنوع

    8-حس مهم بودن را به فرد بدهید و اطلاعات کافی در اختیارش قرار دهید.

    9-در برابر این افراد محکم باشید.

    10-به روی آنها نیاورید که لجبازی می کنند.

    11-وجوه اشتراکتان را  "در بزرگسالی" پیدا کنید.

    12-تغییر را کم کم برای آنها آسان کنید.

    13-الگوی تکراری را بشکنید.

    14-نقش آدمهای ضعیف و بیچاره را بازی نکنید.

    15-چرب زبانی نکنید.

     لجبازی

    روش های کاهش لجبازی

    1-روش خاموشی

    2-روش تقویت رفتار ناهمساز

    رژیم عذایی نامناسب روی لجبازی تاثیر دارد مثل مصرف سردی ها، تنقلات، کاکائو، بازی های رایانه ای بیش از یک ساعت در روز ، بی موقع خوابیدن، بد خوابیدن.

    در کودکان می توان حواس او را به چیزهای دیگری غیر از خواسته اش پرت کرد.

    همچنین امنیت با قاعده ایجاد کنید یعنی از دور مواظب کودک باشید ولی مانع بروز خلاقیت او نشوید.

     موقع انجام کار توسط کودک که در حال تمرکز است مرتب او را صدا نزنید یا کارهای انجام نشده اش را تذکر ندهید چون او روی مسئله ی دلخواهش تمرکز کرده است و پاسخگو نیست.

  • باور: ذهنیتی است که در ضمیر ناخودآگاه و تفکر ما وجود دارد.باور یعنی تکرار مداوم یک تفکر.

    نیرومندترین و خلاق ترین نیرو در جهان،قدرت باور است که اساس اصلی قانون جذب می باشد.

    باور انواع مختلفی دارد:برخی از آنها برای شما موفقیت و بعضی شکست و پس رفت می آورد.

    تاثیر باورها و تفکرات

    باورهای مثبت و منفی : درونی و بیرونی

    باورهای مثبت درونی که ایمان واعتقاد هر فرد می باشد باعث افزایش اعتماد به نفس شده و انرژی درونی هر فرد را برای مقابله با مشکلات زندگی افزایش می دهد.

    یکی از موانع رشد عزت نفس، افکار منفی- باور منفی و فرض های منفی است.

    افکار لایه ی رویی و باور لایه ی زیرین افکار هستندکه قبولشان داریم چون سالهاست آنها را پذیرفته و خودمان نمی دانیم اشتباه است.فرض های منفی رابط بین افکار و باورهای منفی ما هستند.بیشتر اختلافات زناشوئی، تعارض ها و کشمکش ها در روابط زن و شوهر نتیجه ی مهارت های نابسنده ی افراد در برقراری ارتباط و یا ناتوانی آنان در حل مشکلات که ناشی از عدم مثبت اندیشی است تلقی می شود و این زوج ها خوش بینی کمتر و رفتارهای بدبینانه ی بیشتری بروز می دهند.

    خانم آیلین کدی (نویسنده ی کتاب های انگیزشی ومعنوی): وقتی می فهمید قدرت منفی بودن، در گرو باور داشتن آن است می توانید از آن عبور کنید.

    باورهای مثبت سبب افزایش تمرکز و ایمان و اعتقاد قلبی شما در زندگی شده و کمک می کند به اهداف خود برسید. افزایش باور مثبت، میزان ریسک را در زندگی کاهش و باعث افزایش تفکرات مثبت و سازنده و نهایتا منجر به موفقیت و پیشرفت می شود.

    اما باورهای منفی مانع رسیدن به موفقیت و قدرت انجام کارها ی گوناگون را از شما گرفته و سبب رسیدن به ناکامی و از دست رفتن فرصت های زندگی می شود.

    یک باور منفی یا اشتباه می تواند باعث ایجاد چندین باور منفی و غلط شود و پلی نامرئی به سمت شکست برای شما می سازدکما اینکه تا لحظه ی شکست متوجه آن نخواهید شد.

    باورهای درونی ما نشات گرفته از مدل ها و تصورات ذهنی می باشد.یعنی بر اساس تفکرمان ،تصورات ذهنی ساخته و منجر به تصمیم گیری در شرایط مختلف می شود که برسلامتی و توانائی ما تاثیر دارد.

    این باورهای منفی و مثبت تحت تاثیر عوامل شخصیتی و فرهنگی قرار دارد.باورهای درونی اگر منفی  باشند،ارتعاشات ما منفی و قانون جذب برای ما عکس عمل می کند.

    اولین گام برای تغییر باورها،شناسایی باورهای منفی و نوشتن آن وسپس جایگزینی با الگوهای باورهای مثبت است.

    با مطالعه مقاله ی (تمرین استرهیکس) می توان به کمک قانون جذب،باورهای مثبت خود را تقویت کرد.باید توجه داشت که باورها چون دو نوع درونی و بیرونی هستند تغییر باورهای بیرونی وظاهری سریع تر و آسان تر است چون باورهای درونی بنیادی و ریشه ای هستند.

    تاثیر باورها و تفکرات

    برای تغییر باور درونی باید ایمان وصبر داشت و البته این انرژی زیادی از مغز می گیرد پس مغز تلاش می کند ما را منصرف و نا امید کند.

    1-در شرایط گوناگون زندگی خوشبین باشید.

    2-به آینده امیدوار و اهداف خود را شجاعانه دنبال کنید.

    3-افکار درونی خودراتغییر و افکار مثبت و همسو با اهداف خود را در نظر بگیرید.

    4-جسور بوده و دست از تلاش نکشید.

    5-باور قلبی سبب افزایش انگیزه می شود پس روزانه ده دقیقه به تمرکز روی اهداف و آرزوهای خود بپردازید.

    6-سعی کنید دانش ومهارت لازم در زمینه ی باورهای محدود کننده به دست آورید.

    7-نگران اتفاقات نیفتاده نباشید.

    8-ذهنت را از نو بساز(فرانکلین روزولت می گوید:انسان زندانی سرنوشت خود نیست ،تنها زندانی تفکرات خود است).

    9-عبارت تاکیدی خودت را بساز:یعنی کارهایی که نمی توانی انجام دهی را بنویس. جای افعال منفی از افعال مثبت استفاده کن.

  • دروغ از نظر لغت یعنی کتمان واقعیت

    دروغگویی یک صفت ناپسندیده است که بعضی کودکان و بزرگسالان به آن مبتلا هستند و چنان شایع هست که گویی عادت شده است.

    هیچ انسانی فطرتا و ذاتی دروغگو نیست . او دروغ گویی را از محیط خود یعنی خانواده ، مدرسه و... به طور کلی اجتماعی که در آن زندگی می کند ،یاد می گیرد.

    دروغ گویی مانند سایر بیماری های روانی و عاطفی ، ابتدا از مسئله ی ساده و کوچک آغاز می شود و اگر به موقع درمان نشود ، به یک بیماری روحی تبدیل می شود که مشکلات زیادی برای فرد مبتلا و دیگران فراهم می سازد.

    سالهای اولیه ی تربیت کودکان ارزشی به غایت والا دارد. برای اینکه فرزندان خود را راستگو تربیت کنیم می بایست نسبت به اعمال خود نهایت دقت را داشته و در ارتباط با دیگران دقت کنیم چون در جامعه تربیت های متفاوتی وجود دارد.

    در روایات اسلامی آمده است که "دروغگو با مرده برابر است ، زیرا فضیلت زنده بر مرده اعتمادی است که انسان به او دارد و هنگامی که به سخن کسی که (به خاط دروغ گو بودنش) اعتمادی نباشد، گویی زندگی او باطل شده است.

    دروغگویی

    علل دروغ گویی:

    1-ترس : ترس از مجازات ، خدشه وارد شدن به آبرو

    2-اجبار

    3-الگوهای نامناسب : دیدن دروغ توسط والدین و انجام کارها به کودک روش حل مسئله را به طور اشتباه می آموزد.

    4-احساس حقارت: حقارت و کم بینی و بی ارزشی خود برای نداشتن صفت یا چیزی که برای فرد مهم است باعث می شود او به دروغ پناه برده تا از دریافت این صفت یا خصوصیت خود را باارزش و در مرتبه ی بالاتر ببیند.

    5-نیازهای ارضا نشده

    6-خود شیفتگی

    7-بی ثباتی شخصیتی

    8-حسادت و رقابت

    9-کسب منافع

    10-خودنمایی و غرور

    11-پوشاندن لغزش

    12-تحمیل تکالیف سنگین و داشتن توقع بیش از طاقت برای فرد

    13-جلب توجه دیگران

    14-آموزش نادرست خانواده

     

    پیامد و عوارض دروغ گویی

    1-سلب اعتماد به نفس عمومی

    2-بی اعتباری دروغ گو

    3-از بین رفتن ایمان دروغ گو

    4-دردسر و زحمت برای دروغ گو و دیگران

    5-مانعی برای خودشناسی

    6-عامل فسادهای دیگر

    7-آوردن اضطراب و هراس برای فرد دروغ گو

    8-دروغگو حافظه ندارد و دروغ فراموشی می آورد.

    تاثیر دروغ بر روابط زوجین

    اعتماد یکی از ارکان اساسی هر ازدواجی می باشد. زوجین مبنا را بر صداقت فرد مقابل خود گذاشته و انتظار دارند همسرشان در موقعیت های مختلف با صداقت با آنها برخورد کنند و در صورت دروغ موجب ناراحتی و بی اعتمادی می شوند.

    مردان به علل مختلفی به همسرشان دروغ می گویند تا عاقبت اندیشی خود را نشان دهند یا مسئله ای را پنهان کنند و فکر می کنند با این کار مصالح زندگی زناشویی را رعایت کرده اند حال آنکه شرایط را پیچیده تر و بغرنج تر کرده اند.

     

    علل دروغ گویی مردان

    1-نگران نکردن همسر

    2-غر زدن همسر

    3-حفظ عزت نفس

    4-نا امن بودن فضا

    5-ترس از دست دادن همسر

     

    علل دروغ گویی زنان

    1-ترس از گفتن حقیقت و نداشتن فضا برای گفتن حقیقت

    2-تلاش برای حفظ زندگی زناشویی

    3-اطمینان خاطر دادن به همسر

    4-جلوگیری از بحث و دعوا

     

    عذر خواهی شامل چهار قسمت می باشد:

    1-اعتراف به اشتباه

    2-معذرت خواهی

    3-جبران کردن

    4-عدم ارتکاب مجدد

     

    حضرت علی (ع) می فرماید: از دوستی با دروغ گو بپرهیزید که او همچون سراب است ،دور را در نظر تو نزدیک و نزدیک تو را دور می سازد.

    دروغگویی 

    درمان دروغ گویی

    1-خوب گوش کردن

    2-شناخت علت ها و دادن اگاهی

    3-ایجاد مجیطی سالم و رعایت انصاف

    4-نشان دادن ارزش راست گویی

    5-اجازه ی بیان احساساتو تعدیل انتظارات از فرد

    6-عفو بخشش و ارائه ی محبت

    7-توضیح اغراق آمیزی از واقعیت

    8-ایمن کردن از مجازات

مطالب اخیر

عضویت در خبرنامه