• ۰۹۱۲۸۶۰۲۱۷۸
  • این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

  • اغلب دختران به دنبال ارتباط ساده و پاک هستنداما باید بدانیم که ارتباط ساده و پاک شکل نمی گیرد، به ازدواج ختم نمی شود و این روابط اغلب شکننده است. این دوستی ها به تعبیری just friend  باقی نمی مانند.

    زنان شکست خورده ی عاطفی، اغلب دچار خیانت می شوند، یعنی علت عمده ی خیانت زنان کشش جنسی نیست، بلکه کشش عاطفی است به همین دلیل است که در اسلام تاکید بسیاری بر عدم اختلاط و خلوت زن و مرد شده است.

    نسبت به 25 سال پیش ارتباط نوجوانان با جنس مخالف سه برابر و سن شروع ارتباط نیز سه سال کمتر شده است و ارتباطات از سطح عاطفی به سطح جنسی کشیده شده است.40درصد دختران ارتباط را زیر 14 سال شروع کرده اند یعنی در سنین راهنمایی و دبیرستان.

    یکی از تفاوت های میان زن و مرد این است که مردها به روابط زودهنگام با هدف جنسی راضی می شوند، ولی زنان به روابط دیر هنگام با هدف عاطفی. اتفاقی که اخیرا در رابطه ی زن و مرد به چشم می خورد، تجاوز در قرارهای عاشقانه است ،تجاوز به معنی رابطه جنسی بدون رضایت طرف مقابل . مبنای تفاوت دو جنس باعث این تجاوز می شود.یعنی اینکه رابطه باعث بیداری جنسی شده و عامل تجاوز می شود.نوشیدن الکل در این نوع روابط سطح مقاومت جنسی را کم می کند.

    اولین رابطه با غیر همسر برای مردان احساس آرامش به دنبال دارد و برای زنان استرس و پشیمانی. بسیاری از دختران عنوان می کنند که ما برای جلب نظر پسر تن به رابطه دادیم. اما این نوع رابطه مشکلات بعدی به دنبال دارد.

    عوامل کاهش دهنده ی روابط دختر و پسر

    پایبندی اخلاقی

    داشتن خانواده ی گرم وصمیمی

    دوستان خوب

    موفقیت های اجتماعی

    دسته بندی مردان متجاوز 

    آزارگران جنسی

    مهاجمین بهره کش

    مردان بی کفایت

    مردهایی که تجاوز به عنف از طرف آنها ،جابجایی در خشم و غضب است.

    ویژگیهای زنان بزه دیده

    پناهندگاه اخراجی

    بیماران روانی

    دختران فراری و زنان خیابانی

    تجاوز آمیزش جنسی بدون رضایت

    انواع تجاوز

    فردی : گاهی متجاوز به تنهایی اقدام به تجاوز می کند .معمولا این نوع تجاوز به دلیل هوسرانی فرد انجام می شود و فرد متجاوز اغلب قربانی را می شناسد و با اوسابقه ی آشنایی دارد و فرد کوچک تر را برای تجاوز انتخاب می کند،گاهی دلیل فقط جنسی نبوده و اهداف دیگری وجود دارد.

    گروهی: متجاوزین در قالب باند و گروه ،قربانی را ربوده و سپس به صورت دسته جمعی او را مورد تعرض قرار می دهند.

    برحسب شدت اعمال خشونت:1-تجاوز با قدرت 2- تجاوز باخشم  3- تجاوز با دگر آزاری

    برحسب میزان آشنایی متجاوز با قربانی: 1-تجاوز توسط آشنایان   2- تجاوز توسط محارم که بدترین نوع تجاوز است که توسط پدر، برادر،و... انجام می شود.

     علل تجاوز

    • علل روانشناختی:عقدهای جنسی، تخلیه ی خشم و انتقام جویی، نفرت از جنس مونث و یا تیپ خاص شخصیتی
    • علل فرهنگی: دیدن فیلم های خشن جنسی، تقلید از گروههای ضد فرهنگ، برتری جویی و قدرت نمائی مردان، شئی انگاری زنان، تغییر ارزشهای دینی
    • علل اجتماعی: افزایش سن ازدواج، افزایش عوامل تحریک کننده،
    • علل خانوادگی: عدم رعایت حریم عفاف در مسائل جنسی والدین، وجود سابقه اقدام به تجاوز در اطرافیان
    • علل حقوقی: عدم گزارش تجاوز از سوی قربانیان
    • علل سیاسی: امروزه تجاوز به عنف ، به عنوان یک تاکتیک جنگی است که به عمد ،برای ایجاد رعب و وحشت و احساس عدم امنیت به کار می رود.
    • علل اقتصادی: قصد سرقت طلا و جواهرات قربانیان است.

    پیشگیری و مقابله

    راهبرد فرهنگی: ترویج ارزشهای دینی، ترویج حجاب کامل، پوشاندن زینت آلات از دید نامحرمان

    راهبردهای اجتماعی: تسهیل ازدواج، کاهش عوامل تحریک زا

    راهبردهای فقهی – حقوقی

    راهکارهای بازتوانی:

    حمایت از بزه دیدگان در سه مرحله قابل تصور است.

    1- بلافاصله پس از تحقق جرم

    2- در مرحله ی دادرسی

    3-در مرحله تامین ضرر و زیان

  • روانشناسی

    آیا دختران از تساوی حقوق با پسران در جامعه برخوردارند؟

    آیا نوع نیازها و توان و سختی های جسمی و روحی در مورد زنان و دختران لحاظ می شود؟

    دختران امروزه با چالشهای فراوانی در جامعه روبرو هستند.از نگاه جنسیتی گرفته تا تاثیر ارزشها و باورهای هر فرهنگ و رشد بی رویه ی تکنولوژی و حضور زیاد زنان در تمام عرصه های کار و اقتصاد و....
    در گذشته بهترین زنان و دختران کسانی بودند که در برابر زور مردان و فشارهای زندگی و کلامی و فیزیکی اطرافیان سکوت کرده و به اصطلاح گذشت و صبوری کرده و دم نزدن و صورت خود را با سیلی سرخ نکه داشتن را ترجیح می دادند.

    از کودکی به دختران یاد می دهند که دختر خوب کسی است که غر نمی زند، مخالفت نمی کند، بلند نمی خندد، با همه چیز کنار می آید و این سرآغاز مردن احساسات و ارزشها درون یک دختر که همسر آینده و مادر فرداهاست می باشد.

    از مهم ترین دلایل افسردگی و پایین بودن اعتماد به نفس در زنان و دختران می توان به همین باورها و جملات کلیشه ای اشاره کرد که از کودکی دانه و بذر عزت نفس و اعتماد به نفس را در دختران ما از بین برده است.

    احساسات بیان نشده و تربیت غلط و نگاه جنسیتی به دختر و پسر باعث عقده های روانی در دختران شده و تمام مسائل آنان را تحت شعاع خود قرار می دهد . از انتخاب رشته ی تحصیلی گرفته تا مهم ترین انتخاب زندگی یعنی انتخاب همسر

    والدین قبل از بچه دار شدن بهتر است مراحل رشدی و سیر تکاملی انسان چه دختر و چه پسر را آگاه باشند تا در مسیر رشد اطلاعات لازم در خصوص دوران حساس و تکاملی فرزند خود را داشته باشند.

    دوران بلوغ یکی از مراحل حساس در انسان ها می باشد که باید از نظر روانی، فیزیکی، تغذیه ای و.... به آن توجه کرد تا فرد دچار بحرانهای شدید نشده و اگر دچار مشکلی هم شد به سلامت تحت نظارت و حمایت والدین از آن عبور کند.

    در دوران بلوغ دختران نشانه های اخلاقی و جسمی  در فرد به وجود می آید.

    نشانه های اخلاقی:زودرنجی، بهانه گیری، خجالتی شدن، افسردگی، پرخاشگری و...

    نشانه های جسمی: رشد سینه ها، رشد موهای قسمت های مختلف بدن، قاعدگی، جوش روی صورت و بینی، رشدقد

    با توجه به تغییرات در این دوران بهتر است والدین صبورتر و انعطاف پذیرتر بوده و با نوجوان خود با مهربانی رفتار کرده تا این دوران به سلامت و در کمال آرامش سپری شود.

    بهتر است به دخترانمان جسارت و هدف گذاری را یاد داده و تا می توانیم خانه را محل امن و باز کردن مشکلات و ناراحتی برای نوجوان خود قرار دهیم.

    مهربانی و نوازش  و درآغوش گرفتن دختران توسط پدران در رشد روحی و روانی آنان تاثیر به سزایی داشته و آنان را از خطرات احتمالی در آینده برای ورود به روابط خطرناک حفظ می کند.

    به آنان مهارت برقراری ارتباط موثر با دوستان، فامیل ، همسر آینده را یاد داده و خود والدین الگوی مناسب برای آنان باشند.

    مهارت نه گفتن را با رفتار خود به آنان بیاموزیم و سعی کنیم اگر خطایی از سمت آنان صورت گرفت ، با آغوش باز پذیرای آنان بوده و در صدد حل مشکل بوده بدون هیچ گونه سرزنش، تحقیر، مقایسه، فحاشی، محدودیت خاص

    والدین باید بدون هیچ قید و شرطی بچه های خود را بخواهند با تمام نقص ها و توانمندی ها 

    به امید روزی که بهترین دختران و همسران را برای مادری کردن تحویل جامعه داده و مهارت ها را در خانه یاد داده و همه ی خانواده با مهدلی پشت در پشت هم باشند تا جامعه ای رستگار و عاری از تنش داشته باشیم.

  • سوگGrief

    آیا مرگ پایان است یا آغاز یک پایان...

    سوگ تجربه ای است که تمام انسانها در طول زندگی خود ناچار به تجربه ی آن هستند.

    سوگ، پاسخ و عکس العمل افراد به از دست دادن چیزی یا فردی عزیز می باشد.

    فرایندی که آدمی به عنوان موجودی اجتماعی، ناچار از تجربه ی ناخواسته آن بوده و هست و مهم ترین عاملی که زمینه ساز این حالت روانی است، مرگ می باشد.

    دوره ی گذراندن سوگ برای هر فردی با توجه به عوامل مختلف متفاوت می باشد. ظرفیت فرد، شخصیت، نزدیکی و وابستگی افراد، فرهنگ و باورهای فرد، تربیت شخص، سن و بسیاری از فاکتورهای دیگر در سپری کردن این دوران اهمیت دارد.

    طول مدت عزاداری حداکثر یک سال می باشد که اگر از این مدت بیشتر شد، بیمارگونه تلقی می شود.

     

    علائم در فرد سوگ دیده

    • احساس اندوه وغم
    • ناامیدی
    • کرختی
    • درد
    • عصبانیت
    • خشم
    • احساس گناه :ممکن اسن تا ماهها کم و زیاد شود و حتی از تحمل فرد بیشتر باشد.
    • به ناگهان زیر گریه زدن
    • توهم: شنیدن صدا و یا دیدن عزیز فوت شده
    • اضطراب و افسردگی
    • انکار و نپذیرفتن اتفاق پیش آمده
    • بی خوابی و بی اشتهایی
    • خستگی و در خود فرو رفتن
    • استفاده از داروهای آرام بخش
    • نفسهای عمیق و احساس کمبود اکسیژن
    • عصبی بودن و پرخاشگری

    فرد سوگوار به علت روبارویی با واقعیتی ناخوشایند ممکن است دچار هر یک از حالت های بالا شود که امری طبیعی و لازم می باشد. البته در آرام شدن فرد هم نقش به سزایی دارد.

     

    مراحل گذراندن سوگ

    • شوک و انکار
    • تجربه ی درد، رنج ، غم وخشم
    • حسرت و چانه زنی
    • ترس و افسردگی
    • پذیرش

     

    راهکار کنار آمدن با سوگ

    • به فرد اجازه ی کنار آمدن با موضوع را بدهید. یعنی فرد آمادگی زندگی بدون عزیز خود را بیابد. این در مورد کسانی که عزیزشان برای مدت طولانی بیمار بوده وجود دارد. یعنی اطرافیان آمادگی این مسئله را پیدا کرده اند.
    • فرصت ابراز غم و اندوه و گریه را به سوگ دیده بدهید.
    • مراسم برگزاری سوگ به فرد سوگوار احساس تنها نبودن و شریک غم داشتن را می دهد تا بتواند با کمک دیگران خود را بیابد.
    • صحبت در مورد عزیز از دست رفته و تکرار خاطرات و مرور گذشته و حتی پروسه ی درگذشتش، و درک از جانب دوستان و خانواده در کاهش غم به فرد کمک می کند.
    • توجه به تغذیه و خواب، ورزش و مسائل بهداشتی در برگشت فرد کمک می کند.
    • داشتن نظم و برنامه ریزی روزانه، باعث برگشت به زندگی عادی می شود.
    • برقراری رابطه با دوستان ، برگشت به محیط کار و تحصیل، کمک بزرگی می باشد. گاهی افراد فکر می کنند اگر لباس مشکی از تن در بیاورند یا در مراسم و جشن های فامیل شرکت کنند به عزیز از دست رفته اهانت و حتی خیانت کرده و او را بی احترام کرده اند.
    • پذیرش واقعیت مرگ در کنار آمدن با آن مهم است. اولین فقدان و جدایی انسان در ترک از رحم مادر و سپس از شیر گرفتن و به مدرسه رفتن و ازدواج و... انجام می شود. تمام این مراحل به دنبالش رنج بوده ولی استقلال و توانمندی را به دنبال دارد.
    • برای برگشت به حالت اول، باید صبور بود. از دست دادن عزیز زندگی و قلب و روح انسان را از هم پاشیده و همه چیز سخت و تلخ می باشد.
    • به سئوالات فرد داغدار با دقت پاسخ دهید.
    • فعالیت هایی مثل نقاشی ، موسقی، پیاده روی، مراقبه و عبادت در رشد روحیه ی فرد بسیار موثر است.
    • انجام کارها را با توجه به توانایی خود انجام دهد و از دیگران در صورت لزوم کمک بگیرد.
    • داشتن یک سری احساسات و به هم خوردن نظم همیشگی در کار و برنامه ها طبیعی بوده و از دست دادن جذابیت های قبل هم امری طبیعی می باشد که به مرور زمان حل می شود.
    • کاهش و افزایش حالات روحی و هیجانی در موقعیت های مختلف وجود دارد و به مرور فرد با تمام حالت ها کنار آمده و تنظیم جدیدی برای برنامه ها به وجود می آورد.
    • کمک گرفتن و صحبت با یک مشاور کمک بزرگی است تا فرد خود را تنها نبیند و راه درست را در نظر بگیرد.
    • به هیچ وجه درصدد توجیه فرد سوگوار نباشید، چون از نگاه او این امری غیر طبیعی است.
    • از تجربه های خودتان برایشان بگویید و کم توجهی او به خودش را به زبان بیاورید.
    • به فرد سوگوار تلفن زده یا در مراسم شرکت کنید و یا کارت تسلیت بفرستید.
    • شنونده ی خوبی باشید، احساساتش را بپذیرید و اظهار نظری در مورد احساسات او نکنید.
    • از فرد سوگوار حمایت و مواظبت کنیدو سنگ صبور خوبی باشید.

     

    توصیه های نهایی

     

    در صورت امکان اجازه ی دیدن جنازه ی عزیز از دست رفته را به فرد بدهید.

    افراد داغدار را کنار هم قرار دهید تا تسلی هم باشند.

    اگر فرد داغدار سکوت کرد ، او را وادار به صحبت نکنید و با بهانه های مختلف به او نزدیک و حمایت خود را از او نشان دهید.

    فرد داغدار نیاز دارد بارها داستان را بازسازی کند ، پس این اجازه را به او بدهید و همدلی کنید.

    به او وعده های واهی ندهید و فقط بگویید اوضاع مثل قبل نمی شود ولی مانند اکنون هم نخواهد ماند.

    سعی کنید فرد داغدیده به شما وابسته نشود تا بعد از ترک شما و تنها ماندن دوباره دچار فقدان و تنهایی مجدد نشود.

    باید در صحبت با فرد سوگوار او را آماده ی رویارویی با واقعیت کرد. از اتفاقاتی که برای بقیه افتاده و چگونگی گذراندن این مراحل را در آن روزها، بازگو کرد.

    به جای تاسف برای سوگ عزیز از دست رفته ، به او بگویید شما در حال گذراندن دوره ی سوگ هستید تا او متوجه شود که این دوره فرایندی است که بعد از مدتی رفع می شود و همیشگی نیست.

    افراد داغدار را دور هم و برای کودکان فرصت بازی و سرگرمی فراهم کنید.

    دیدن حالتها و بازی کودکان و رفتن به طبیعت می توناد در بازسازی روحیه ی فرد داغدار مفید باشد.

  • خساستخسیس

    خساست در معنی عام گدا بودن تلقی می شود. کسی که حاضر به دادن هیچ چیزی اعم از دارایی و توانمندی یا مهارت و... به دیگران وحتی خود نمی باشد. انسانی که دچار این حالت شود به جای رفع نیازهای متوسط خود و خانواده اش، بر خود و خانواده سخت گرفته و به قول معروف نم پس نمی دهد.

    خساست دارای طیف وسیعی است که ممکن است هر کسی در قسمتی از این نمودار قرار بگیرد ولی بیرون از هنجار نباشد.

    در طبقه بندی اختلالات، این گروه از افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- جبری می باشند. ممکن است فردی دارای خصوصیت نابسامان امساک و خست باشد ولی بهنجار باشد و یا دارای شخصیت وسواسی - جبری باشد بدون اینکه اثری از خست و امساک یا صرفه جویی در او دیده شود.

    تشخیص بهنجار و نابهنجاری یک فرد تحت نظر روانپزشک انجام می شود.

    خساست روشی برای آزار دیگران می باشد که فرد از کلافه کردن دیگران لذت برده و خود را برنده ی میدان می بیند.

    این خصوصیت بیش تر از هرجا خودش را در روابط زناشویی نشان داده و باعث شکاف عمیق بین زوجین می گردد و در نهایت زمینه ی جدایی عاطفی و رسمی را فراهم میکند.

    شخصیت وسواسی اجباری ،افرادی با پشتکار و سخت کوش هستند و این خصوصیت مثبت گاهی به لجبازی و سرسختی می رسد. گاهی زیاده از حد آرمانگرا و سبب زحمت اطرافیان هستند.. نظم و پاکیزگی آنان به صورت وسواس گاهی مشخص است.  به علت تردید دچار بی تصمیمی می شوند. آنقدر در جزئیات فرو می روند که از اصل موضوع جا می مانند.

    خساست به معنی کم خرج کردن و پول جمع کردن در حد افراطی است که به آن عقده ی هارپاگون می گویند که نام هنرمند فرانسوی(مولیر) است.

                                 هر چیز که خوار آید              یک روز به کار آید

    از دور ریختن گریزان و هر چیز کهنه و قدیمی را نگه می دارند. در حدی امساک می کنند که خانواده و اطرافیان به صدا درآمده و اظهار ناراحتی می کنند و حتی گاهی یک زندگی به خاطر این خساست از هم پاشیده می شود.

    در قرآن کریم مفصل در مورد خساست گفته و این خصیصه سرزنش شده است . اینکه فرد بزرگوار بخیل نمی شود. بخیل وارد بهشت نمی شود و خداوند دشمن بخیل است و....

    پس معلوم است خساست اثرات زیان باری بر فرد و خانواده و جامعه وارد می کند که خداوند این قدر به این موضوع پرداخته و آن را قبیح دانسته است.

    خساست یکی از رذایل اخلاقی است که جامعه را به تباهی می کشاند. فرد در حق خود ظلم کرده و حق خوردن و آشامیدن و لذت بردن های طبیعی و سالم که حق اوست را از خود می گیرد. نه تنها خودش از امکاناتش لذت نمی برد، برای دیگران هم نمی تواند زمینه ی رشد و استفاده را مهیا و باعث رفع مشکل شود و گاهی زمینه ساز مشکل می باشد.

    فرد با داشتن درآمد مناسب حاضر به پرداخت مایحتاج زندگی خود و خانواده اش نمی باشد که غیر از ناراحتی بین افراد و به زحمت افتادن اعضا خانواده باعث رنجش، بی احترامی ،نداشتن موقعیت مناسب ، نبودن تکیه گاه برای خانواده، شخصیت منزوی می شود.

    خساست 

    عوامل پیدایش خساست

    1. نداشتن روابط عاطفی کافی در خانواده
    2. الگوگیری از والدین
    3. به دست آوردن احساس امنیت
    4. قدرت طلبی
    5. باورهای غلط
    6. تخلیه خشم
    7. کنترل خانواده
    8. زمینه ی ژنتیکی
    9. لذت بردن
    10. تفکر پس انداز کردن
    11. محرومیت مالی شدید دروان کودکی
    12. ترس از استقلال افراد وابسته به آنان
    13. بیماری های روانی مثل:بیش فعالی و اختلالات شخصیت (پارانوئیدو وسواسی جبری ، مرزی)

     

    دلایل پنهان خساست

    کنترل و سرکوب سطح آگاهی و توقع برای پاسخگو نبودن : پایین بودن سطح آگاهی موجب

    • نیازی به پاسخ نیست.
    • جلوگیری از حرکت و پیشرفت و تنش کم تر به علت نداشتن فرصت های مالی، علمی، زمانی ،فرد حرکت نکرده و دردسر برای فرد خسیس کم تر است.

     

    پیامد خساست

    افسردگی: تنها ماندن  به خاطر خساست در جمع موجب افسردگی فرد می شود.

    فرد خسیس به دنبال تنهایی دچار بی تابی و بروز حالت های هیجانی مثل نگرانی، بهانه جویی، ایرادگیری می شود.

    این حالت ها باعث آزار اطرافیان و دور شدن آنها از فرد می شودو به مرور فرد را دچار تردیدو شک، حسابگری و ظن می کند.

    خساست یک ناتوانی است. ناتوانی در درک و رفع نیازهای متعارف اطرافیان وخود و ناتوانایی در مدیریت کردن روابط و گسترش ارتباطات مفید و لذت بردن از زمان حال.

    افراد خسیس از نظر اجتماعی و ارتباطی ضعیف و فقط با تکیه بر هوش غریزی خود از منافع خود دفاع می کند.

    ذهنی که به خساست مبتلا است آن قدر بی ابزار و ناتوان و حقیر مانده که تنها ابزار او برای بقا ،محرومیت دادن و خساست به دیگران و کنترل ارتباطات و رابطه ی خود را از روش غیر عاطفی و غیر اجتماعی برآورده می سازد.

    افراد خسیس قادر به درک عاطفه و تعریف و استفاده از آن در روابط خود نیستند و نیازمند درمان برای بینش صحیح و آرامش خود و اطرافیانشان می باشند.

    خساست4

    درمان

    پذیرش اینکه فرد به خاطر ناامنی درونی خود و از بین بردن اضطراب و داشتن تکیه گاه امن خساست می کند و عمدی در کار نیست.

    در جامعه ای که ثروت نشان دهنده ی جایگاه و مقام و منزلت افراد است، اشتباه است که از فرد خسیس بخواهید که به راحتی این احترام و احساس امنیت ناشی از پول را کنار گذارد و تلاش شما در این زمینه چیزی جز دعوا،ناکامی،فاصله و خستگی در بر ندارد.

    باید در زمینه ی مشکل ریشه یابی کنید تا ببینید آیا فرد مسئولیت های خود را می پذیرد و یا رشد عاطفی لازم و بلوغ و پختگی لازم را ندارد و از قبول مسئولیت ها طفره می رود.

    با محبت و تشویق در مورد کارهای ریز، او را وادار به قبول مسئولیت و با ابراز صحیح عواطف به او در رشد در این زمینه کمک کنید و اجازه ندهید که هیجانات سرکوب شده زندگی تان را تخریب کند.

    خرج نکردن به معنی دوست نداشتن شما نیست ولی او هر خریدی را غیر ضروری می داند

    برای خرید حتما با او مشورت کنید.

    برای مخارجتان اولویت بندی کنید.

    برای خریدهایتان تنها بروید ولی به او اطلاع بدهید.

    مقابله به مثل نکنید چون چیزی جز اثر رفتار نامطلوب ندارد.

    او را مسخره و سرزنش نکنید و مدام از او ایراد نگیرید.

    برای تقسیم دخل و خرج منزل با هم همفکری کنیدتا به تدریج تغییراتی در شرایط ایجاد کنید.

    با دوستان و آشنایان قطع رابطه نکنید، این راه چاره نیست. با حفظ تعادل در رفت و آمدها این مشکل به تدریج برطرف خواهد شد.

    رفتن نزد روانپزشک و استفاده از داروی وسواسی – جبری و یا ضد وسواس می تواند مفید باشد.

  • همه ی انسان ها در زندگی به صلح و آرامش نیاز دارند و برای رسیدن به این تقلا می کنند تا بتوانند در این چند روزه ی زندگی با خیالی راحت گذران عمر کنند.
    وقتی فردی از آرامش صحبت می کند ،چه احساسی به شما دست می دهد؟
    زندگی در آرامش یعنی با خودمان، دیگران و همه ی موجودات اطراف مان دوستانه و صحیح رفتار و زندگی کنیم. اینکه چگونه به آرامش برسیم به باورها و شیوه ی زندگی ما برمی گردد.
    ولی آیا برای رسیدن به آرامش از تمام توان خود و ابزارهای موجود استفاده می کنیم ؟
    آیا تلاشی برای این موضوع انجام می دهیم؟ شما برای رسیدن به آرامش چه کارهایی می کنید؟
    با این وجود اصول اولیه ای برای رسیدن به آرامش وجود دارد. آرامش در گرو روان و باور سالم و شاد می باشد.
    این اصول اولیه شامل نبود خشونت، داشتن عقاید متعادل به دور از زیاده روی ها و کم روی ها، صبر در برابر تفاوت ها، لذت بردن از زیبایی های زندگی و زمان حال می شود. گاهی رفتارهای ما و یا اطرافیان ما، شرایط خانواده و محیط و مسائل جامعه بر این آرامش تاثیر می گذارد ولی برخورد درست و رفتار ما در داشتن و یا عدم آرامش نقش به سزایی دارد.
    آرامش در زندگی هم بیرونی است و هم درونی. اما تعریف آن کار ساده ای نیست، ولی شاید بتوان آن را زندگی تهی از خشونت (فیزیکی، ذهنی، روحی و تمام شکل های آن) همراه با احترام، درک تفاوت ها و داشتن صبر در مشکلات عنوان کرد.
    آرامش بیرونی: با توجه به تفاوت های فرهنگی، مذهبی و سیاسی به یکدیگر احترام گذاشته و عشق بورزیم. یعنی در اصطلاح در صلح باشیم.
    آرامش درونی: باید ترس ها، خشم، تعصب ها، نداشتن مهارت های اجتماعی، حسادت، نفرت و....را در خود شناسایی کرد و درصدد اصلاح آن برآمد.

    آرامش یافتن

    عوامل رسیدن به آرامش از نظر قرآن :
    • شب
    • خانه
    • همسر
    • ایمان
    • یاد خدا
    • توکل
    • تقوی و پرهیزگاری
    • توبه

    از نظر قرآن بلا و مصیبت و سختی عامل تکامل و رشد انسان است .تمام استعدادهای انسان در آسایش پرورش نمی یابد ولی در محرومیت ها ،خلاقیت ها رشد می یابد..
    دومین تاثیر بلا ،تطهیر از گناهان است و تاثیر دیگر آن ترفیع درجه می باشد . چیزی که به انبیا از جمله ایوب داده شد.


    اهمیت آرامش در زندگی

    بدون آرامش نمی توان از لحظه لذت برد. نمی توان با سختی ها، مشکلات، بیماری ها و... کنار آمد و آنها را قسمتی از زندگی فرض کرد. در کنار آرامش می توان به درجات بالای علمی و اخلاقی رسید.البته منظور ما آرامشی است که خود فرد در درون خود دارد و بستگی به نوع نگاه و ارزشهای هر فرد دارد.نبود آرامش ، باعث اختلال در عملکرد خانواده، انتخاب های غلط، ایجاد جو متشنج در خانه، نداشتن قاطعیت در تصمیمات و حل نکردن مسائل به صورت صحیح، عدم تربیت صحیح فرزندان و الگو گیری غلط و... می شود.

    راهکارهای رسیدن به آرامش

    - حالتان را تغییر دهید. یعنی تصاویر بدی که در ذهنتان به وجود آمده و باعث احساس بد و شما یا با خود صحبت و یا آن احساس را تبدیل به رفتار می کنید، پس به تصاویر، صداها و احساسات ذهنتان توجه کنید.
    - مثبت فکر کنید. فقط نیمه ی خالی لیوان را نبینید.
    - پذیرش: آن چه در اختیار ما نیست و کنترلی روی آن نداریم چون در حیطه ی اختیار ما نیست.
    - خودتان را دوست داشته باشید، تا اعتماد به نفس بیشتر و احساس ناامنی کم تری داشته باشید.
    - با خودتان صادق و روراست باشید.
    - گذراندن اوقات با کسانی که دوستشان دارید و از بودن با آنها لذت می برید.
    - مقایسه نکنید. رسیدن زودتر به خواسته ها فقط فشار زندگی را زیاد می کند.
    - برای داشتن آرامش در زندگی به دیگران عشق بورزید و از کنترل آنها دست بردارید.
    - اراده و خواست خود را بر دیگری تحمیل نکنید.
    - از دیدگاه طرف مقابل به مسئله نگاه کنید.
    - اطرافیان خود را با وجود نقایص و تفاوت ها دوست بدارید و همان گونه که هستند آنها را بپذیرید.
    - مهارت گفتگو کردن و حل مسئله و ارتباط قاطعانه را یاد بگیرید.
    - از دستور، پند، تمسخر، تهدید ،سخت گیری بی جا، سئوال پیچ کردن پرهیز کنید.
    - قبل از درخواست کمک و مشاوره در زندگی به کسی راهکار ندهید چون حمل بر دخالت می شود.
    - در باورهای خودتان افراط و تفریط نداشته باشید.
    - به افکار و رفتار خود عمیق بپردازید تا باورها و احساسات خود را به تعادل برسانید.
    - حس شوخ طبعی را در خودتان تقویت کنید. این حس موجب خلع سلاح در دیگران می شود.
    - اینکه هر فردی روشی برای زندگی دارد را بپذیرید و در برابر ارزش های آن بردبار باشید.
    - به جای دیدگاه منفی در مورد دیگران سعی در تغییر رفتار و برخورد خود کنید تا فرد را تحت تاثیر خود قرار دهید.
    - در برابر همه با مروت رفتار کنید،حتی انسان خشن. چون همه افراد مستحق مهربانی هستند.
    - از اخبار و فیلم های خشونت آمیز دوری کنید.
    - محل زندگی خود را با هر چیزی که به شما آرامش می دهد پر کنید.
    - از سرعت کارهای خود کم کنید.
    - گاهی تمام کارها را متوقف و فقط به خودتان بپردازید.
    - در حال زندگی کنید، چون گذشته افسردگی و آینده اضطراب می آورد.
    - تا می توانید بخشش داشته باشید.
    - از اضافات زندگی و شلوغی های آن کم کنید.
    - حداقل برای چندین دقیقه در فضای باز و آرام بخش قرار گرفته و بدون صدا و حواس پرتی، درون خود باشید.
    - به لذتهای خود برسید. از رنگ های مورد علاقه ی خود استفاده کنید. به دنبال تحقق آرزوهای خود بروید و در یک کلام برای خودتان زندگی کنید.
    - در برنامه های عام المنفعه شرکت کنید و برای همه پیام صلح داشته باشید.
    - برای هیچ اشتباهی خود را سرزنش نکرده، فقط از آن درس گرفته و به عنوان تجربه از آن استفاده کنید.چون سرزنش خود موجب افسردگی در شما می شود.

    آرامش یافتن

    و در آخر
    شما در انتخاب مسیر زندگی برای رسیدن به آرامش، آزاد هستید و نیازی به اطاعت و پیروی کورکورانه نیست، آنچه در این مقاله خدمت شما عرضه شد پیشنهاداتی بود وگرنه شما با توجه به بینش، اراده دانش و
    انتخابات خود مسیر خود را می یابید.

  • حسادت به ماجرایی غم انگیز منجر شد: مردی همسرش را با چاقو کشت.
    زنی همسر خود را به خاطر حسادت با سم مسموم کرد.
    اینها نمونه های دیده شده ی هر روز در جرائد و رسانه ها است که به دلیل غلط بودن تربیت،تاثیرات محیط،مشکلات و معضلات جامعه و...و عدم دقت در این مسئله ی کوچک از دید همگان ودرمان نکردن آن با آن روبرو هستیم.
    یکی از ذهنیت های نامطلوب ، حسادت است که باید علل و زمینه های رشد آن را در خانواده، جامعه و از همه مهم تر ، در خود جست و جو کرد و با توجه به آثار نامطلوب جسمی و روانی که در ما ایجاد می کند، با بکارگیری شیوه های اخلاقی و علمی، از بروز آن در خردسالی جلوگیری کرده، در صورت شکل گیری، با خشکاندن ریشه های آن در بزرگسالی، خود را از دام این هیجان نامطلوب رها سازیم.
    حسادت واکنشی هیجانی است که تقریباً از دو سالگی آغاز می شود و با رشد کودک، ممکن است تا بزرگسالی ادامه یابد و بر طبق الگوهای مختلف فرهنگی، به صورت های متفاوتی خود را نشان دهد.
    حسادت کودک ، پاسخی طبیعی به محرک ها می باشد و زمانی ایجاد می شود که به نظر او، عاطفه یا محبتی را از دست داده باشد. چون کودک دوست دارد سعادت و خوشی و رفاه برای او حالت انحصاری داشته باشد.
    در الگوی حسادت، بیشتر نوعی ترس وجود دارد :چون فرد حسود احساس می کند که فرد دیگری علاقه . عاطفه ی شخص مورد نظر او را به خطر انداخته و یا مقام مورد انتظار او را کسی از او سلب و نصیب خود کرده است. بنابراین موقعیتی که حسادت را جلوه گر می کند، غالباًیک موقعیت اجتماعی می باشد.
    کودک در آغاز، از احساسات درونی خود (حسادت) و علت های وجود و عواقب آن، آگاهی زیادی ندارد و نمی داندچرا رفتار او تغییر کرده است.
    رفتارهای آزاردهنده کودک حسود تا حد زیادی ناآگاهانه یا نیمه آگاهانه است ولی باید با نزدیک شدن به دوران بلوغ و نوجوانی و جوانی و رشد عقلی و پس از آن بزرگسالی و به دست آوردن تجربه های درونی و بیرونی درباره علل و انگیزه های رفتار حسادت خود، آگاهی بیشتری پیدا کند.

    حسادت

    علت های رشد حسادت

    1-شرایط خانواده و تفاوتهای فردی
    رقابت و همچشمی یکی از فرزندان نسبت به بقیه ی خواهر و برادرها
    حسادت بیشتر فرزند اول نسبت به کودکان دیگر، چون کودک اول بیشتر مورد توجه و محبت اطرافیان و پدر و مادر بوده است و با آمدن کودک جدید، زمان کم تری برای او می ماند.
    تفاوت سنی خیلی کم بین کودکان: چون کودک کوچک به مزیت های کودک بزرگ تر و کودک بزرگ تر به مراقبت های نوزاد حسادت می کند.
    خانواده با 2یا3 فرزند
    توجه افراطی والدین
    بی ثباتی تربیت مادر
    دختران بیش از پسرها حسادت دارند.
    اطفال باهوش حسادت بیشتری دارند.

    2-برخوردهای تبعیض آمیز: امتیاز و تبعیض حسادت را در پی دارد.
    تولد کودک جدید/ نوع جنسیت کودک/ زیباتر بودن/ باهوش تر /زرنگ تر/ خونگرم تر/ ساکت تر/عاطفی تر/ خوش بیان تر/ بیشتر شبیه به یکی از والدین بودن/معلولیت جسمی یا ذهنی عوامل تبعیض بین کودکان است.

    3-احساس محرومیت: احساس محروم بودن از دارایی مادی و اختصاص لوازم یا مایحتاج به یکی از کودکان

    4-علاقه مفرط به خود

    عواقب و پیامد حسادت

    حسادت باعث آزار و اذیت دیگران و همچنین خود فرد شده و آثار زیادی بر وی می گذارد.
    خشم از آثار دیده شده در کودکان و بزرگسالان می باشد.حسود به فرد مورد حسادت غضب دارد. حسود ممکن است به دنبال خشم ، حسادت خود را به طور مستقیم یا غیر مستقیم نشان دهد.
    1-از دست دادن سلامت جسمی: فرد به تدریج ضعیف شده و در مقابل انواع میکروب ها و ویروس ها مقاومت خود را از دست می دهد.
    امام علی (ع)می فرماید: حسادت بدن را ذوب می کند.
    2-از دست دادن آرامش روانی: وقتی فرد آرامش روانی ندارد دچار اضطراب شده،که خود عامل بسیاری از بیماری ها می باشد.
    امام علی (ع) می فرماید: حسادت، فرد را از آسایش روانی محروم کرده و از زندگی خود کمتر لذت می برد.
    3-تضعیف ایمان: حسادت ، مدام در جان آنها چون خوره مانده و قلب آنها را سخت وآنها را به گناهانی چون بددلی، بدگویی، غیبت، کینه توزی، دشمنی و... مبتلا می کند.
    امام علی (ع) می فرماید: حسد سرآمد رذیلت هاستو امام باقر می فرماید: حسادت ایمان را می خورد، همان گونه که آتش هیزم را نابود میکند.
    4-دست زدن به رفتارهای ضد اجتماعی: تکبر/تظاهر/ تقلب/ ترشرویی/ گوشه گیری
    5- دیگر آزاری و حیوان آزاری

    حسادت

    راهکار جلوگیری از حسادت

    درمان در کودکی: جلوگیری از سرزنش والدین در صورت حسادت کودک، برخورد حساب شده وحذف علت حسادت. نادیده گرفتن رفتار او و تشویق و تقویت احساس ارزشمندی ،شخصیت و محبوبیت او مستقل بار آوردن کودک و عدم وابستگی به والدین و نوازش و خواندن داستان توسط مادر از حسادت جلوگیری می کند.
    عدالت بین فرزندان و توجه ومحبت بین آنها، بزرگ نکردن برتری و برجستگی یکی نسبت به بقیه از حسادت بین انها جلوگیری می کند.چنانچه سفارش حضرت یعقوب به یوسف برای نقل نکردن خوابش مبین این موضوع است.
    عدم مقایسه ی کودکان توسط مربیان و پرهیز از تبعیض بین انها
    درمان در بزرگسالی: ابتدا باید ریشه حسادت را شناخت تا بتوان با آن مقابله و آن را درمان کرد.
    ریشه ی اصلی حسادت، ضعف فکری در نحوه ی تلقی امور و بدبینی است. پس باید کمی با دید مثبت به ویژگی های خود و شرایط زندگی خود نگاه کرد.

    از این رو دقت در موارد زیر کمک کننده می باشد.ولی ابتدایی ترین قدم خواست خود فرد و رسیدن به خودآگاهی در مورد خود و اطرافیان می باشد.

    1. توجه به رحمت وحکمت خدای متعال
    2. توجه به امکانات و موقعیت های شخصی
    3. توجه به ضررهای حسادت
    4. تغییر باورها و ارزشهای فرد
    5. ارتباط عاطفی بیشتر با فرد مورد حسادت


    فلورانس اسکاول شین
    حسد، بزرگ ترین دشمن عشق است.

  • یک احساس ناخوشایند وناشناخته که حالتهای بدنی ناراحت کننده برای کودک به وجود می آورد. وقتی کودک در موقعیت هایی شبیه قبل قرار می گیردکه آسیب دیده ودچار اضطراب شده دوباره همان حالتها به او دست می دهد.

    چهار دسته علل کلی اضطراب

    عوامل زیست شناختی و جسمانی: مقدار بعضی هورمونها غیر عادی است مثل بارداری،کم کاری یا پرکاری تیروئید، پایین بودن قند خون و....
    عوامل محیطی و اجتماعی: از عوامل اجتماعی مشکلات خانوادگی،احساس جدایی و طرد شدگی و... از عوامل محیطی زلزله،بیماری ،مرگ یکی از نزدیکان و... را می توان نام برد.
    عوامل ژنتیکی و ارثی: یکی از مهم ترین عوامل به حساب می آیدکه احتمال اضطراب را در کودکان بالا می برد. البته الگو قرار دادن پدر و مادر و تکرار کارهای آنان در اضطراب فرزندان نقش مهمی دارد. ولی تحقیقات نشان می دهد که کودکانی که از والدین مضطرب به دنیا می آیند نشان می دهد که درصد اضطراب در این کودکان در کودکی و بزرگسالی بیشتر است.
    طبق سخنان بعضی متخصصان تغذیه ی نادرست که کمبود اسیدآمینه، منیزیم، اسید فولیک و ویتامین ب12 باعث ابتلا بیشتر به آن می شود.
    استفاده از مواد مخدر و دارهای روان گردان
    بعضی ضایعه های مغزی

    اضطراب در کودکان

    تاثیر اضطراب در کودکان

    بیشتر کودکان بعد از شش ماهگی دچار وابستگی مخصوصاًبه مادر می شوند و با دیدن هر غریبه ای گریه می کنند.این حالتها تا مدتی طبیعی است ولی بعد از مدتی و بزرگ شدن کودک او درمان نشدن آن تبدیل به معضلی به نام اضطراب جدایی می شود.
    اضطراب جدایی خود یکی از مراحل رشد مغزی و احساسی کودک که از شش یا هفت ماهگی شروع و تا 10 یا 18 ماهگی ادامه داردو با گذشت زمان تا 3سالگی ناپدید می شود.
    گاهی این اضطراب تا دوران مدرسه باقی مانده و والدین را با مشکلات زیادی مواجه می کند.
    تشخیص اضطراب در کودکی و درمان آن بسیار مهم است زیرا شخصیت او در این دوران شکل می گیرد. بعضی کودکان در موقعیت های جدید دچار لکنت زبان، خجالتی شدن،آویزان شدن به پدر ومادر،ناخن جویدن ، کندن پوست یا مو و.... می شوند.
    نگرانی های پدر ومادر در زمان ورود کودک به مدرسه،وضعیت درسی او و....باعث انتقال اضطراب والدین به کودک شده و اضطراب او را افزایش می دهد که منجر به اضطراب اجتماعی، ترس از درس و امتحان،اضطراب جدایی در او می شود.

    با اضطراب دلبندم چه کنم؟

    پس بین سن 8تا12 ماهگی که شیوع اضطراب جدایی زیاد است ، از کودک به مدت طولانی دور نباشید و یا در حد امکان در این سنین او را به مهد نسپارید.
    از سن 6 ماهگی به بعد در زمانهای کوتاه و گه گاه از پرستار کودک و یا اشخاص نزدیک تر استفاده تا از کودک مراقبت کند.این موضوع باعث تجربه ی دوری از مادر درزمان کوتاه برای کودک شده تا اعتماد به سایر بزرگسالان در او نقش بگیرد.
    بدون اینکه حواس او را پرت کرده و خود محل را ترک کنیدصبر کرده و با اطمینان او از فرزند خود جدا شوید تا اضطراب را در او افزایش ندهید.
    از 6 ماهگی بهتر است تخت یا اتاق خوابش تغییر کند.
    او را درحال گریه و یا یواشکی ترک نکنید.
    تا چهارده ماهگی با او دالی موشه و از چهارده ماهگی به بعد با او قایم موشک بازی کنید.بعد از مدتی بازی و پیدا کردن شما به این نتیجه می رسد نبودن مساوی با نابودی نیست.
    ممکن است گروهی یا انجام این کارها و یا ندادن آن در فرزندشان اضطراب وجود داشته باشد.
    اگر اضطراب کودکی درمان نشود منجر به اضطراب در دوران نوجوانی و دوره های بعد می شود که روی تمام زندگی ومسیر انتخابی او تاثیر دارد.

    تاثیر اضطراب در نوجوانی

    اضطراب ناشی از پذیرفته شدن در جمع همسالان: در این دوران به گروه همسالان و ارتباط با آنان نیاز دارند.پس احترام والدین به نوجوان و دوستان او و حفظ اعتبار و شخصیت او در برابر همسالان مهم است.
    تغییر ات جسمی: نگرانی ناشی از بلوغ دیررس و زودرس،احساس خجالت ،ناآگاهی یا ترس از شرایط جدید و ناتوانی در تطابق رفتار خود با آن شرایط.
    بروز رفتارهای پرخاشگرانه: مخالفت با افراد داخل خانه و خارج از آن خصوصیت بعضی نوجوانان است که به صورت کلامی و یا پرخاشگری خود را نشان می دهدکه باعث اضطراب در آنان می شود
    ترس از مستقل شدن: از عمومی ترین نیاز نوجوان داشتن استقلال و آزادی است که در برخی افراد باعث ایجاد اضطراب می شود.چون تا قبل از این مرحله به او مسئولیت داده نشده و یا در تصمیم گیریها دخالت نداشته است.

    اضطراب در کودکان

    راه حلهای اضطراب در نوجوانی

    وظیفه ی والدین برخورد باصبرو حوصله و دادن اعتمادبه نفس برای روبرو شدن با شرایط جدید می باشد.
    تشویق والدین در ارتباط برقرار کردن فرزندان با محیط خارج از خانه و افراد غیر فامیل در کاهش اضطراب مهم است.
    دادن اطلاعات در مورد موقعیت فشار زا از شدت اضطراب کم می کند چون فرد با اطلاعات و اگاهی با شرایط جدید روبرو می شود.
    در دوره نوجوانی دادن اطلاعات مناسب در مورد علائم بلوغ و آثار آن و تغییرات مربوطه می تواند کمک مهمی برای او باشد.
    برای جلوگیری از حالت پرخاشگری و یا عدم توانایی کنترل رفتار نوجوان ،تربیت مناسب والدین،مقاوم ساختن فرزند در برابر سختی ها از دوران کودکی و ایجاد امنیت روانی می تواند موثر باشد.
    امر ونهی های غیر اصولی و بیجا و محدودیت های بی مورد در کسب استقلال و آزادی،باعث تحریک عصبانیت و خشم های کنترل نشده در نوجوان شده که والدین باید منطقی برخورد کردن در هنگام خشم و بدون تحقیر و توهین عواطف خود را بیان کردن را به نوجوان بیاموزند.
    همچنین به او بفهمانند که رفتار بقیه تا حدی نتیجه ی رفتار خود اوست.
    دادن مسئولیت و فرصت به نوجوان و اجازه ی اظهار نظر و تصمیم درباره ی امور مربوط به خود ، بدون تنبیه و تحقیر به خاطر اشتباهاتش ،باعث عبرت گرفتن او از خطاهایش می شود.
    فکر کردن به زمان حال و کنار گذاشتن رویاها و آرزوها برای موقعیت های مناسب تر آرامش ذهنی را افزایش می دهد.

  • مقاله : زنان و مسائل پیش روی آنان

    زن بودن در هر فرهنگی با ویژگی های مختص به خود شناخته می شود. زن بودن حکم می کند روی بعضی احساسات خود سرپوش گذارید و گاهی برخی از همین احساسات را انکار و یا سرکوب کنید.

    در کشور ما ایران زن بودن یعنی داشتن حد و مرز در رفتارو برخورد با اطرافیان، طبق ارزش های ایرانی، با نجابت بودن، حیا،گذشت، ایثار، بودن در عرصه ی فعالیت های  اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، همسر و مادر بودن و... معنی می شود.

    البته این تعریف در خانواده ها با فرهنگ های مختلف و قومیت ها ی مختلف فرق دارد و باز همین تعاریف از بعد از انقلاب و قبل از آن متفاوت است.

    اگر در جامعه ای به نقش زنان و دختران آن اهمیت داده شود، حتما آینده ی آن جامعه به سمت پیشرفت و ارتقای انسانی گام بر خواهد داشت.

    این زنان هستند که بستر رشد را برای افراد در خانواده مهیا ساخته و می توانند باعث بروز و یا کاهش تنش و صلح در این محیط گردند.

    همین دختران ،همسران و مادران آینده ای هستند که با تفکرات سازنده و یا مخرب خود می توانند زمینه ساز توسعه در تمام زمینه های انسانی و اجتماعی و اقتصادی و.. باشند.

    پس به آموزش و بها دادن به سطح رشد فکری این قشر از جامعه و دادن امنیت روانی و عاطفی باید توجه ویژه داشت تا بذرهای سالم و تنومند کاشته و در آینده منتظر محصول سالم و با کیفیت بود.

      

    مشکلات زنان

    • اقتصادو اشتغال و استقلال
    1. وضعیت اشتغال زنان: زنان در تمام عرصه های اجتماعی نقش مهمی داشته و تعیین کننده در سرنوشت خانواده و جامعه و کشور خود هستند. تداوم ، تکامل و پیشرفت جوامعی انسانی از نسلهای اولیه تا کنون مدیون خدمات و زحمات زنان می باشد. زیرا همین زنان زیر بنای تمدن های مادی در یادگیری زراعت و کشاورزی را بنا نهاده اند و از هر گونه کار و خدمتی ابا نکرده اند.
    2. انگیزه های اقتصادی: در تمامی جوامع نه فقط ایران، وضعیت اقتصاد خانواده و کمک به آن از دغدغه های زنان بوده است. بالا رفتن هزینه ها و تنوع در امکانات و افزایش تکنولوژی و بالا رفتن سطح توقع خانواده ،وضعیت اقتصاد خانواده ها را با بحران کمبود مواجه کرده و زنان را وادار به فعالیت های بیشتر در عرصه ی کار برای جبران کمبودهای مالی کرده است.
    3. استقلال طلبی زنان وساپورت روانی: زنان زیادی برخلاف نداشتن احتیاج مالی برای به دست آوردن استقلال مالی به بازار کار وارد می شوند تا بتوانند برای خود سرمایه گذاری و یا هر گونه هزینه ی شخصی را تقبل کنند و در برابر مردان از تساوی مدیریت امور خانه برخوردار گردند. این استقلال طلبی ،زمانی که آمار بیکاری مردان در جامعه بالا می رود و یا طلاق به وجود می آید خود را بیشتر نشان می دهد.
    4. انگیزه های اجتماعی: گاهی زنان برای به دست آوردن موقعیت های اجتماعی و داشتن شخصیت مجزا از خانواده وارد عرصه ی کار می شود. در خانه ماندن و انجام کارهای تکراری که گاهی زمینه ی هیچ گونه ترقی و رشد و یا استقلال مالی را به دنبال ندارد برای زنان خسته کننده و تمایل به کار بیرون را مهیا می کند تا فرد بتواند تواناییهای دیگر خود را نشان داده و از تخصص خود استفاده کند و جایگاه ثابتی را در جامعه برای خود رقم زند.

     

     

     

     

    • فرار دختران

    فرار دختران نوعی اعتراض به رفتار و روابط ناسالم و فراموش شدن خود درون خانواده می باشد.

    در ابتدا با یک فرار و ترک خانه شروع ولی تا تکدی گری، ولگردی، سرقت، خرید و فروش مواد مخدر، اعتیاد، فحشا، قتل و در خیلی موارد به خودکشی ختم می شود.

    در کلان شهرهای بزرگ با وجود ناهنجاری های زیاد و تنوع افراد و فرهنگ ها و ارزشها، اعتیاد والدین و طلاق آنها ،دختران برای رهایی از قدرت و زور در خانواده و یا نپذیرفتن فشار آنها و به امید قرار گرفتن در فضایی آرام تر و امن تر دست به این اقدام می زنند.

    • فقر در زنان

    بالا رفتن قیمت ها و پایین بودن درآمد خانواده ها و نداشتن مایحتاج اولیه ی زندگی ،متزلزل بودن جایگاه های شغلی باعث فقر در خانواده ها گشته و زنان بیشتر درگیر آن هستند.

     

    عوامل به وجود آمدن فقر بیشتر در میان زنان

    • نبودتساوی قدرت اقتصادی: زنان در مقایسه با مردان از قدرت اقتصادی پایین تری برخوردار هستند. سطح درآمد زنان کم تر از مردان بوده و در کل 1%دارایی ها در اختیار زنان می باشد.
    • مهاجرت مردان به مناطق مختلف اقتصادی و ماندن زنان در محل سکونت اولیه: در دنیا هرجا با مسئله ی بحران کشاورزی یا کاری مواجه می شود، این مردان هستند که به نقاط مختلف برای کار و کسب درآمد بیشتر مهاجرت کرده و زنان خود را در همان شهر یا روستا با تمام مشکلات تنها گذاشته و زنان برای سپری کردن ایام مجبور به کاری با درآمد پایین تر می شوند.
    • اثر سیاست ها ی اقتصادی بر زنان: چون زنان بیشتر در واحدهای کوچک مشغول کار می شوند ، قوانین و ضوابط اقتصادی اثر بیشتری بر این قشر وارد می کند و زنان اولین قربانی مقررات جدید شده و همین موجب فقر بیشتر آنان می شود.
    • عدم تساوی شاخص های توسعه ی انسانی: در کل زنان از شاخص های انسانی حقوق کم تری را نسبت به مردان دریافت می کنند مثلا دسترسی به آموزش، بهداشت،درآمدو...برای زنان کم تر است.

     

    • آموزش و تحصیلات عالی زنان: دختران و زنان نسبت به گذشته رغبت بیشتری برای تحصیلات به خصوص تحصیلات عالیه از خود نشان می دهند .آمارهای ورود و قبولی بیشتر دختران نسبت به پسران در زمینه ی ورود به دانشگاه این علاقه رانشان می دهد. در بسیاری از کشورها سیاست بر ریشه کن کردن بی سوادی و بالا بردن سطح تحصیلات دختران و زنان می باشد اما هنوز هم با موانعی چون نبود منابع، اراده، تعهد سیاسی کافی، تبعیض های نژادی و جنسیتی و....روبرو هستیم.

      

    • بهداشت زنان:در بسیاری از کشورها برنامه هایی برای بهداشت زنان با هدف بالا بردن امید زندگی در زنان به وجود آمده است.

    میزان بالای مرگ و میر در زنان به علت( بیماری های مختلف چون مالاریا، سل، بیماری های مسری و سوء تغذیه، ایدز و...) نبود بهداشت کافی در زمینه ی بهداشت مادران در دوران بارداری و بعد از آن، تغذیه با شیر مادر بیمار،اعتیاد مادرو بهداشت محیط کار و...باعث ماندن زنان در پایین ترین موقعیت زندگی و اقتصادی و اجتماعی و بهداشتی می شود.

     

     

    خب پس حالا

    • به دختران خود بها داده و ارزش گذاری آنان را منوط به سطح عملکردشان ندانید.
    • بین پسران و دختران خود تفاوت جنسیتی قائل نشده و هر کدام را مطابق شخصیت و جنسیت خود احترام کنید.
    • مولفه های خوشبختی را بشناسید.
    • روی آینده ی خود و فرزندانتان سرمایه گذاری درست کنید.
    • به نظرات افراد خانواده احترام گذارید.
    • هیچ چیز به اندازه ی ارتباط سالم خانواده زمینه ی رشد را برای همه ی اعضاء فراهم نمی کند. پس با هم وقت گذرانید و لذت ببرید.
    • به آموزش دختران خود در تمام زمینه ها اهمیت دهید.
    • به آنها اجازه ی انتخاب و نظر دادن بدهید.
    • به آنها بفهمانید با داشتن هر گونه مشکل ، شما تکیه گاه او بوده و او را همیشه خواهان هستید.
    • نظم، مهربانی،گذشت، مسئولیت پذیری، نه گفتن و... را به آنها بیاموزید.

     

     

    زندگی مجموعه ای از مشکلات و شادی هاست، پس یاد بگیریم با یادگیری مهارت ها و آموزش، خود را برای حل مسائل مختلف آماده و از رویارویی با آنها نترسیم و بر خدا توکل کنیم.

  • مقاله :تیک درکودکان 

    برای کاهش تنش های احتمالی کودکان تا آنجا که ممکن است برای ایجاد آرامش و اطمینان و حذف موقعیت های فشارزا بکوشید و با آنان رئوف و مهربان باشید.

    تا به حال کودکانی را دیده اید که مدام پلک می زنند یا شانه هایشان را بالا می اندازند و یا صداهای غیر طبیعی از خود می کنند؟

    در برخورد با این کودکان چه می کنید؟ به آنها تذکر می دهید یا با نگاه ها ی عجیب و تحقیرآمیز آنها را شرمنده می کنید؟

    آیا رفتار این کودکان عمدی است یا غیر ارادی می باشد؟

    متخصصان تاکید دارند کودکان مبتلا به تیک های ناگهانی حرکت یا گفتار نیاز به صبر، محبت و آرامش والدین دارند.ابن تیک ها باعصبانیت کودک تشدید و با آرامش در زندگی کاهش می یابد.

    هیچ کودکی بدون علت رفتارهای عجیب و غریب و صداهای ناموزون از خود نشان نمی دهد.ولی گذشته از علت ایجاد آن رفتار بزرگسالان باعث تشدید یا حذف آن می شود.

    به حرکت های تکراری، ناگهانی، لحظه ای، ناموزون،کلیشه ای و غیر قابل کنترل بخشی از بدن تیک گفته می شود.  

    شدت نشانه ها در بیماران متغیر است و کم و زیاد می شود. تیک ها اغلب تلقین پذیر هستند. بین 4 تا 6 سالگی آغاز و در 10 تا 13 سالگی شدت می یابد و در سن 18 تا20 سالگی کم می شود.درصد کمی تا بزرگسالی بدتر می شود.

    ارتباط مستقیم و دوطرفه بین تیک و اختلال وسواسی جبری وجود دارد .اختلال بیش فعالی تقریباً  در 50درصد کودکان اتفاق می افتد.

    وقتی کودک تحت استرس های طولانی مدت قرار گرفته و یا روش مقابله با مسائل را یاد نگرفته و یا دچار یک ترس شدید شده باشد ممکن است به تیک دچار شود.

    تیک2

     

    اختلال تیک گروه جدیدی است که زیر اختلالات عصبی رشدی قرار دارد و شامل سه گروه می باشد.

    1-اختلال توره یا ژیل دلاتوره

    2-اختلال تیک حرکتی یا صوتی پایدار

    3-اختلال تیک موقت

    انواع تیک

    تیک گذرا: حداقل 4هفته دوام می آورد.10 درصد کودکان و دانش آموزان در سالهای اول مدرسه به این نوع مبتلا هستند به خودی خود از بین می رودو برخی در اثر اضطراب ، خستگی و مصرف بعضی داروها تشدید می شوند.

    تیک مزمن: تیک هایی که یک سال یا بیشتر دوام بیاورد .توره از این نوع تیک می باشد که فرد تیک صوتی و حرکتی را با ه دارد.

    تیک حرکتی: در هر قسمتی از بدن می تواند باشد .صورت، شانه ها، دست ها، پاها ،چشمک زدن، شانه بالا انداختن، پرش زانو و.....که ناگهان یکی از عضلات یا مجموعه ای از آنها دچار انقباض شده و فرد برای جلوگیری

    از این اسپاسم عضلانی اراده ای ندارد.

    تیک چهر ه ای: شایع ترین نوع تیک و حرکتی است و با پلک زدن، کشیدن ابروها، گاز گرفتن لب ها، مکیدن لب ،انگشت، ناخن، درآوردن زبان از دهان

    تیک  گردن و اندام: چرخش غیرارادی گردن در جهت های مختلف،کشیدن دست به موها و سرو صورت، خم کردن زانو و حرکات اضافی در راه رفتن و رفتارهای آرایشی

    تیک صوتی : به صداهایی مانند صاف کردن گلو، سرفه، خرخر کردن، بالا کشیدن بینی که غیر ارادی است می گویند. تیک حرکتی و صوتی با هم در یک فرد دیده نمی شود ولی گاهی چند نوع تیک ، حرکتی یا صوتی با هم در فرد وجود دارد که به این نوع اختلال تورت گفته می شود. کودکان مبتلا به این تیک مشکلاتی در توجه، تمرکز ویادگیری داشته و رفتارهای تکانشی، وسواسی و اجباری نشان می دهند.

    این کودکان از کلمات زشت و توهین استفاده می کنند که والدین باید متوجه بوده و آنان را مورد تحقیر و سرزنش قرار ندهند.

    تیک در زمان انجام فعالیت های دقیق و خواب کاهش می یابد.

    تیک3

     

    علل ایجاد تیک

    • جنبه ی ارثی
    • عوامل محیطی
    • عوامل عاطفی و هیجانی
    • شرایط خانوادگی: رفتار والدین با یکدیگر روی کودک تاثیر مستقیم دارد .در مواقع قهر والدین ،سکوت آنها استرس شدیدی بر وی وارد می کند که در مواردی سبب افزایش تیک ،شب ادراری و لکنت زبان می شود.
    • ترس های شدید
    • اختلال وسواسی جبری
    • احساسات سرکوب شده
    • وسواس
    • بیش فعالی
    • بیماریهای عفونی
    • انتظار بالاتر از توان کودک

    درمان

     

    • تیک ها همگی موقت هستند و غالباً زمانی ظاهر می شود که کودک دچار فشار روانی یا خستگی می شودو هنگامی که کودک به حالت عادی برگردد تیک ها هم ناپدید می شوند.
    • در مواجه با تیک در کودکان ،آرامش خود را حفظ و خونسرد باشید. سپس به این که چه زمانها و مکانهایی کودکتان دچار تیک می شود توجه کنید .
    • با او در مورد ترسها، مشکلات و ناراحتی هایش صحبت کنید تا اگر مسئله ای باعث این حالت شده آن را رفع کنید .سپس به او آرامش داده و به این مشکل حساس نشوید.
    • چون با خستگی تیک ها افزایش می یابند پس در میزان استراحت کافی برای کودکان دقت کنید.
    • وقتی والدین روی مشکل کودک تمرکز و مدام این مسئله را به او گوشزد می کنند باعث تمرکز خود کودک روی مشکل و پایین آمدن اعتماد به نفس در او و گریزان شدن از حضور در جمع دوستان می شودو اضطراب و بدخلقی در او افزایش می یابد.
    • در جریان تربیت والدین باید سن و ظرفیت کودک را در نظر گرفته و از تشویق به جای تنبیه استفاده کنند.
    • در زمانهای بدون تیک با کودک بیشتر صحبت کرده و به او نگاه و توجه کنند و در زمانهای تیک به او بی اعتنا باشندو وانمود به ندیدن کنند.
    • مدرسه را باید در جریان قرار داد تا متوجه غیرارادی بودن حرکات باشند.
    • فعالیت هایی مثل نقاشی، موسیقی، بازی ها و...می تواند در ترکاین عادات موثر باشد.
    • در آغوش گرفتن و نوازش نیز میزان اضطراب کودک را کم نماید.
    • ورزشهای تنفسی در کاهش و برطرف شدن این عارضه کمک می کند.
    • کودک را از مجالس و میهمانی های اجتماعی محروم نکنید.
    • آموزش مهارت های اجتماعی و تقویت اعتماد به نفس کودک را مد نظر داشته باشید.
    • ازمداخلات رفتاری نظیر فنون وارونه سازی عادت، تمرین تمرکزو ریلکسیشن (تن آرامی)، آموزش خانواده(درک غیر ارادی بودن تیک، تذکر ندادن،توجه نکردن)، خودبازبینی، استفاده و در صورتی که با رفتارها درمان صورت نگیرد باید از دارو استفاده کرد.

     

     

     

  • آیا زوجین می دانند وقتی با هم دعوا میکنند و تا مرز طلاق عاطفی پیش می روند چه تاثیری بر روح و روان و جسم خود و طرف مقابل و بعد فرزندان خود می گذارند؟مراقبت از روابط بین زوجین به طور موثر،کمی غیر ممکن است،عاشق شدن کار ساده ای است،اما تداوم بخشیدن به آن مشکل است.

    تعهد چیزی است که به تلاش زیادی نیاز دارد.کسی را در زندگی شریک قرار دادن بهترین و شگرف ترین کار است.با سرد شدن روابط بین زوجین انواع مشکلات روحی و جسمی برای زوجین و فرزندانشان ایجاد می شود.

    اضطراب،پرخاشگری،علاقه به بیرون از منزل بودن،افت راندمان کاری و تحصیلی، تعارض و سردرگمی،بدرفتاری،واکنش های نامناسب،الگوگیری غلط فرزندان،روی آوردن به اعتیاد از هر نوع،متوسل شدن به دوستان و فضای مجازی و آثار بلند مدت پایین آمدن کیفیت زندگی زوجین و فرزندان آنها،مشکلات پیش روی آنها می باشد.  

    علت سرد شدن روابط عاطفی بین همسران

    عوامل موثر بر سردی روابط:

    صاحب فرزند شدن:همان قدرکه ورود فرزند علتی برای بیشتر با هم بودن است،در اثر غفلت زن و شوهر بخصوص زن می تواندعلتی برای فراموش کردن و کم رنگ شدن طرف مقابل باشد.

    حل نکردن اختلافات در زمان مناسب:زن و شوهر هر چه قدر هم که زندگی خوبی داشته باشندبالاخره گاهی اختلاف پیدا می کنند و ممکن است در حین بگو مگو حرف هایی را که نباید،بگویند.

    بعضی از همسران کدورت ها را از بین نمی برند،راجع به آن با یکدیگر حرف نمی زنند و بدین صورت گره های کوچک را تبدیل به گره های کور میکنند که به سادگی قابل گشودن نیست و همین باعث می شود تا هر گاه به زندگی مشترک خود فکر می کنند یاد ناملایمات و خاطرات تلخ شان بیفتند.

    از بین رفتن جاذبه های زن و شوهری: بعضی همسران بعد از بچه دار شدن و گذشت چند سال احساس می کنند دیگر از آنها گذشته است،حلال خداوند را بر خود حرام کرده و از هر گونه ابراز محبت نسبت به همسر اجتناب می کنند،در صورتی که نیازها به قوت خود باقی است و همین دوری کردن از نیاز طبیعی باعث بدخلقی و بهانه گیری طرفین می شود.

    تغییر در طول زمان: بین دو نفر که تصمیم به ازدواج می گیرند نقاط مشترک زیادی وجود دارد،ولی از آنجا که انسانها وهمسران در طول زمان تغییر می کنند،زوجین با هم و به یک سمت تغییر نمی کنند.به همین دلیل بعد از ده سال هر کدام کیلومترها از نقطه ی آغاز و در مسیرهای مختلف فاصله گرفته اند.

    ادامه تحصیل و علایق شغلی: هر کدام از همسران در طول زندگی مشترک ممکن است به فکر ادامه تحصیل بیفتندیا در شغلشان پیشرفت کنند و وقت بیشتری را بیرون از خانه سپری کنند و از لحاظ روحی تحت فشار باشند.هر کدام از این عوامل اگر درست مدیریت نشود،می تواند به ارتباط زن و شوهر لطمه وارد کند.

    عدم تلاش برای جذب یکدیگر: دختر و پسری که برای جای شدن در دل یکدیگر هر کاری می کردندو زیباترین واژه ها را به کار می بردنددیگر اهمیتی به احساس همسرشان در قبال عملکرد خود نمی دهند و برای شان دیگران(فامیل،همکار،همسایه و...) مهم تر از شریک زندگیشان است.

    24 ساعته باهم بودن و وابستگی شدید،حسادت، در تلاش مدام برای شاد کردن همسر از عوامل دیگر تخریب رابطه است.

    علت سرد شدن روابط عاطفی بین همسران

    قانون های رابطه صحیح

    درباره احساسات و عواطف واقعی تان با همسرتان صادق باشید.یکدیگر را بوسیده و دست کم روزی 20 دقیقه یکدیگر را در آغوش بگیرید تا هورمون اکسی توسین ترشح بیشتری کند.

    از نظر عاطفی-احساسی سخاوتمند باشید و هرگز خساست به خرج ندهید.به یکدیگر گوش کنید.

    به همسرتان تعهد روحی- قلبی داشته باشید، البته این تعهد باید دو جانبه باشدونسبت به هم مهربان باشید.

    همسرتان را دوستدار تفکر و ذهنیت خود کنید.چیزهای جدید را با یکدیگر کشف و با هم رشد کنید.

    پیاده روی طولانی مدت رفته و به همدیگر هدیه بدهید.

  • خیانت آسیبی به بزرگی کشتن یک زندگی

    خیانت همسر را هیچ یک از زوج ها دوست ندارند شاهد باشند.تا به حال فکر کرده اید که خیانت چطور شکل می گیرد؟وقتی انتظار می رود به شخص دیگری تعهد داشته باشید، برای رابطه داشتن با دیگران هیچ توجیهی وجود ندارد.

    احتمالا برای اینکه شب راحت بخوابید سعی کرده اید کارتان را توجیه کنید، و شاید حتی تا حدودی خودتان را متقاعد کرده اید که مشکلی نیست (شخصی که با اوهستید لایق شما نیست، و شما هرگز با کسی به اندازه ی این شخص جدید رابطه ی گرمی نداشته اید و غیره)ولی ما دیگر در جامعه ای که مردم اش در دام ازدواج ها و رابطه ها گیر بیفتند،زندگی نمی کنیم و هر رابطه ای ناخوشایند و دردناکی را به راحتی می توان تمام کردتا در گرفتاری خیانت نیفتاد.

     خیانت به همسر

    35 نشانه ی خیانت همسران

    1-فاصله عاطفی

    2-کم تر و کم تر با همدیگر وقت می گذرانید.

    3-رازهایی را از شما پنهان میکند.

    4-به سر و وضع اش بیش تر می رسد.

    5-چیزی زیادی در مورد روزی که گذرانده است به شما نمی گوید.

    6-شما را تشویق می کند با دوستانتان بیش تر وقت بگذرانید.

    7-کم تر به شما اهمیت می دهد.

    8-دیگر مثل سابق شریک زندگی تان نیست.

    9-خوب تر از قبل شده است.

    10-بد جنس تر از قبل شده است.

    11-به نظر می رسد یک سری دوست جدید پیدا کرده اند.

    12-گوشی تلفن همراه اش مرموز است.

    13-بیش از حد توضیح می دهد کجا بوده است.

    14-دوستان زیادی از جنس مخالف دارد.

    15-هیچ وقت برای عشق بازی پیش قدم نمی شود.

    16-از پرسش های بی غرض طفره می رود.

    17-وقتی با او برخورد می کنید، او شما را محکوم می کند.

    18-هیچ وقت به شما نمی گوید کجا می رود.

    19-همیشه می خواهد بداند شما کجا می روید.

    20-به شدت مشغله ی کاری دارد.

    21-بیش از حد به رابطه های شما انتقاد می کند.

    22-بیش از حد حسود شده است.

    23-تغییرات عمده در برنامه ی روزانه اش می دهد.

    24-نمی تواند به چشمان شما نگاه کند.

    25-برنامه ها را از سر باز می کند.

    26-همیشه آن جایی که می گویند نیستند.

    27-به شما بهتان می زنند.

    28-کم قابل ،اعتمادترین گوشی دنیا را دارند.

    29-قبلا این کار را کرده است.

    30-زیاد خسته یا مریض می شود.

    31-به دل تان افتاده است که خبرهایی هست.

    32-از برنامه هایی که با دوستان یا خانواده ی تان دارید، حذر می کند.

    33-موقع دروغ گفتن مچ اش را می گیرید.

    34-هر دو شما ناراضی هستید.

    35-انگار همه چیز به دعوا منجر می شود.

    مهم است که هنگام مواجه شدن با خیانت همسر بدانیم باید چه کار کنیم تا بهتر بتوانیم بحران را مدیریت کنیم.

    خیانت روابط را نابود کرده و آرزوها را نقش بر آب می کند.

    خیانت به همسر

    عواقب خیانت

    به یک دروغگو تبدیل می شوید.

    مچتان گرفته می شود.

    همه را از خودتان ناامید می کنید.

    به یک الگوی بد تبدیل می شوید.

    اعتبار اخلاقی تان را از دست می دهید.

    همسرتان دچار مشکل اعتماد  خواهد شد.

    استاندارد زندگی را از دست می دهید.

    مجبور خواهید شد سالهای زیادی برای ساختن دوباره ی زندگی تان تلاش کنید.

    روابطتان را از دست می دهید.

    احتمال ابتلا به بیماری های مقاربتی در شما افزایش خواهد یافت.

    مرغ همسایه غاز نیست.

    دوست دارید رفتار مشابهی با شما شود؟

    بعدها از این تصمیم پشیمان می شوید.

    چیزی که از دست می دهید بیشتر از چیزی است که به دست می آورید.

    احساس خشم در اینجا طبیعی است اما مسئله این است که فرد بلافاصله خود را محاکمه نکند و مقصر نداند. لازم است فرد احساسات خود را به رسمیت شناخته و آن را نادیده نگیرد. از هر گونه اقدام و تصمیم سریع خودداری کرده، به خود زمان دهید.در صورت امکان از فرد خیانت کننده فاصله بگیرید و درکنار دوستان واقوام مطمئن باشید.بعد از آرامش با همسرتان صحبت کنید،زمینه ی خیانتش را جویا و آن را تجزیه و تحلیل کنید که چرا این اتفاق افتاده است و چه قدر می توانید دلایل را برطرف کنید و آیا می خواهیدبه رابطه ادامه داده و او را ببخشید یا نه.

    باید در مورد هر تصمیم احساس خودمختاری و قدرت را در خود پرورش دهید.

  • مهارت های زندگی

    توانایی هایی هستند که در چالش های زندگی به ما در برخورد و تصمیم صحیح کمک می کنند. برای جامعه ی امروز با این پیچیدگی ها، ارتقا سلامت و بهداشت روان ضروری است و با بهتر نمودن وضعیتمان از نظر ارتباطی و توانایی ذهنی، سازگاری بهتری رابرای خود و دیگران می سازیم.

    هدف از آموزش این مهارت ها ،کمک به افراد در جهت شناخت هر چه بهتر خود،کنترل هیجانات و استرس ها و حل کردن هر چه بیشتر مسائل و مشکلات ،تا افراد بتوانند مسئولیت های مربوط به نقش های اجتماعی خود را پذیرفته و بدون آسیب به خود و دیگران رفتار کنند.

    مهارت های زندگی

    عواملی که افراد را برای  کسب مهارت ها ترغیب می کند: آگاهی خانواده ها و ضرورت یادگیری آنها، تبلیغات رسانه ها ، مدرسه و محتوای دروس، دوستان ، در دسترس بودن مراکز آموزشی ،هزینه ی پائین

    کشوری که به یادگیری مهارت های زندگی بیشتر از آموزش تخصصی علوم و فنون اهمیت می دهد ،آسیب های اجتماعی کمتر و آسایش و آرامش بیشتر شهروندان را دارد. و دولت انرژی خود را صرف نشاط و خلاقیت شهروندان می کنند.

    اما در کشور ما،جوانان بعد از فارغ التحصیلی فاقد مهارت های لازم زندگی و اجتماعی می باشند .مدارس بیشتر دانش محور است تا مهارت محور.

    شاخص مهارت ها در سازمان بهداشت جهانی برای زندگی مطلوب :

    1- خودآگاهی

    2- همدلی با دیگران

    3- تصمیم گیری

    4- حل مسئله

    5- تفکر خلاق

    6- تفکر نقاد

    7- ارتباط موثر

    8 روابط بین فردی

    9- مقابله با هیجان ها

    10-مقابله با استرس

    عوامل دیگری باعث افزایش سلامت روان افراد می شوند:

    1- فردی: ژنتیک/ جنسیت/ قدردانی/ باورها/ اعتقادات فردی/ شاد بودن/ تغذیه/ ورزش/ خواب مناسب و کافی/ عدم اعتیاد/ اشتغال به کار و یادگیری مهارت های زندگی.

    2-محیطی: وقایع طبیعی سیل ،زلزله.../ محیط خانواده حمایت، طرد، تحقیر...

    3- اجتماعی: انقلاب ها / جنگ...و هر نوع قطع ارتباط بین فرد و جامعه

    4-فرهنگی: سواد سلامتی یعنی توانایی کسب و فهم و استفاده از اطلاعات

    مهارت های زندگی

    مهارت ها در بالا رفتن کارکرد خانواده برای حل مسئله ،ارتباط ها ، نقش ها، کنش عاطفی، کنترل رفتار ، شادکامی نوجوانان ، نه گفتن، روابط بین دوستان ، انجام کارهای جمعی ،پرسشگری، تاثیر و برخورد افراد را با محیط خانوادگی ،شغلی، تحصیلی و اجتماعی کارآمدتر و سبب کاهش تعارضات والد-فرزندی می گردد.

    کودکان، کار درست را از نادرست تشخیص نمی دهند و با کوشش و خطا یاد می گیرند ،ممکن است یادگیری خسارت جبران ناپذیری وارد کند .مهارت هایی مثل بخشش، درست و نادرست، احترام، دوست خوب ، تاثیرپذیری به رشد صحیح کودکان کمک می کند . مهم ترین مشکل کودکان ،والدین آموزش ندیده و آسیب دیده ای است که بدون آموزش در خانواده هایی با مشکل، بزرگ شده اند و سواد تاب آوری را نیاموخته اند.

    در جلوگیری یا کاهش افسردگی ،اضطراب ، فشارهای روانی ،پرخاشگری و افزایش  اعتماد به نفس،جرات مندی و ابراز وجود روی افرادی مثل زندانیان ، خانواده ی معتادین، قربانیان مورد سواستفاده ی جنسی ،با افزایش خودپنداره می توان کمک کرد.

  • آسیب پذیرترین و پرانرژی ترین و باارزش ترین قشر از اقشار جامعه، نوجوانان و جوانان هستند.

    فرایند تغییر در نگرش و رفتار این گروه در مقایسه با بزرگسالان راحت تر انجام می شود،چرا که بعد احساسی نگرش و بینش جوانان نسبت به افرادو پدیده های مختلف ،بسیار مهم و در عین حال سریع التغییر است،در حالی که بزرگسالان پای بند و مقاومت فکری بیشتری نسبت به باورها، ارزشها و اعتقادات از خود نشان می دهند.پس مشخص است که مخاطبان اصلی دشمنان فرهنگی، نسل جوان جامعه باشد.

    در ارتباط می توان از انواع ارتباط شنیداری ،نوشتاری،دیداری و... استفاده کرد.

    ارتباط با نوجوانان و جوانان

    در این فرایند اعتبار و جذابیت جسمانی و ظاهری برای نوجوانان و جوانان برای برقراری ارتباط بسیار لازم است.

    اعتبار ومحبوبیت تحت تاثیر عواملی چون تخصص، مهم بودن، بی غرض بودن گفتار،قانع سازی به طور غیر مستقیم، بصیرت و آگاهی فرد، خیر خواهی و خلوص نیت، ایمان به هدف و توانایی جوانان، شناخت زمان و مکان برای هر موضوع، هماهنگی کردار و گفتار فرد،فروتنی و برخورد نیک قرار می گیرد و باعث می شودجوانان صحبت ها و موضوعات مطرح شده را قبول و ارتباط برقرار کنند.

    آراستگی ظاهری ، کلامی، و...در جوانان برای برقراری ارتباط تاثیر زیادی دارد.

    جوانان امروزه تحت تاثیر تصاویر دیداری/شنیداری با جذابیت بالا قرار دارند.همچنین رایانه-اینترنت-ماهواره ابزارهای دیگر در دسترس هستند که جوانان را به خود جلب می کند.

    برای برقراری ارتباط با نوجوانان ابتدا باید نیازها و ویزگیهای این گروه را شناخت سپس سطح آگاهی آنان از موضوعات را فهمید و بعد از آن به باورهای آنها توجه کرد تا سطح و مسیر باورهای آنها را مشخص و بتوان در راستای برخورد کردن با آنها و یا تصحیح باورهای آنان قدم برداشت.

    امروزه بزرگ ترین دغدغه ی والدین و مربی ها و بزرگسالان داشتن رابطه ی خوب با جوانان و نوجوانان در زمینه های استقلال طلبی – بلوغ جنسی – کسب شخصیت می باشد.

    ناهماهنگی بین والدین و فرزندان بزرگ ترین مشکل در روابط انسان هاست. نوجوانان و جوانان از والدین خود شکوه های مختلفی در مورد سبک اعمال قدرت ، کنترل همه جانبه ، خودداری ار بحساب آوردن نقطه نظرات نوجوانان، در دسترس نبودن والدین، وضع قانون در لحظه، انتظارات غیر واقعی، نپذیرفتن انتقاد و پیشداوری  و...دارند که باعث تعارض بین آنها می شود.

    اگر نوجوانان نتوانند آزادانه احساسات ،اضطراب ها و نگرانی های خود را بدون احساس ترس یا طرد شدن با والدین در میان گذارند ،نوعی نا امنی روانی در آنها پدید می آید که مهم ترین علت بروز ناهنجاری های رفتاری و عاطفی است. مصرف مواد مخدر تا حدود زیادی به روابط بین والدین و فرزندان و نحوه ی تعامل آنها مرتبط می شود ،علاوه بر  اوضاع و احوال اجتماعی و تجارب فردی ،فقر ،شرایط سخت زندگی،رابطه غیر صمیمی بین والد و فرزند،ناکامی ها، شوک ها ،شکست ها عوامل بروز رفتارهای بزهکارانه توسط نوجوانان می باشد.

    برای تضمین بهداشت روانی و کسب هویت و استقلال ،سالم ترین راه رابطه ی دائمی و صمیمی بین نوجوانان و والدین است.

    ارتباط با نوجوانان و جوانان 

    برای داشتن رابطه مناسب و صمیمی با نوجوانان و جوانان

    1-او را با هیچ کس مقایسه نکنید.

    2-زیاد امر و نهی نکنید.

    3-نیازهای او را باور و بررسی کنید.

    4-تا می توانید محبت کنید.

    5-در بین جمع و فامیل، شخصیت او را حفظ کنید.

    6-به شایستگیهای او ارزش دهید.

     7-در مورد لغزش های آنان سنجیده رفتار کنید.

    8سرزنش و شماتت، لجبازی در بر دارد پس امتناع کنید.

    9-توان فرزند خود را در نظر بگیرید.

    10-در موضوعات مختلف از او مشورت بگیرید.

    11-انس و الفت و دوستی، اعتماد بین شما و نزدیکی را زیاد می کند.

    12-نظارت و حمایت جوانان در سایه ی احترام و حفظ حقوق را در نظر بگیرید.

  • آخرین باری که به همسرت گفتی دوستت دارم کی بوده؟

    آخرین باری که تو چشمهای هم نگاه کردید و برای آینده ی خودتون و فرزندانتون برنامه ریزی کردید بدون مقصر کردن هم و سرزنش فقط  با محبت و صمیمیت کی بوده؟??‍?‍??‍?‍?

    برای داشتن زندگی موفق و آرام باید روی رابطه ی با همسر و اطرافیان بیشتر وقت گذاشت.?

    باید خود و همسرتون رو بیشتر بشناسید و به جای دست گذاشتن رو نقاط ضعف یا مشکلش ،نقاط قوت رو توی همسرتون پررنگ کنید.

    حساب کنید چند ساعت با عشق در کنار یکدیگرید؟حالا توقع خودتون از زندگی تون رو حساب کنید.❓❓❓

  • ترس یک احساس و هیجان است که در ذهن افراد پرورش پیدا می کند و انسان را از خطر حفظ می کند. ترس علت بیرونی دارد در حالی که دلشوره و اضطراب بدون وجود تهدید خارجی می باشد.

    کودکان در زمان شکل گیری شخصیت و ایجاد عادات مختلف بامشکلاتی از قبیل ترس، ناخن جویدن، لکنت زبان، تیک، اضطراب و...مواجه می شوند.

    هدف از بررسی ترس و عوامل و علل آن، نحوه ی پیشگیری ، درمان این بیماری روانی که برای کودکان و بزرگسالان مشکلات زیادی به وجود می آورد دادن اطلاعات پیرامون ترس طبیعی و غیر طبیعی و فوبیا و حل این بیماری می باشد.

    انواع ترس

    روانشناسان معتقدند که کودک ترس و اضطراب را از طریق یادگیری، فرا می گیرد.البته تعدادی بر این باورند که زمینه ی ترس از هنگام تولد در نوزاد وجود دارد.ترس اکتسابی است ولی زمینه ی توارثی نیز دارد.

    ترس: احساس ناخوشایندی که در رویارویی با خطر ایجاد می شود و طبیعی است. کودکان تمایل شدید به اکتساب ترس های مادران از خود نشان می دهند و این در مورد ترس از حیوانات، حشرات، رعد و برق و....ملاحظه می شود.کودک از طریق همانندسازی یا مشاهده ی مادر ترس را فرا می گیرد.

    انواع ترس

    1-استرس ها: به صورت دیدن یک صحنه ی ترسناک یا شنیدن صدای وحشتناک در انسان ایجاد می شود و گاهی باعث نجات انسان از خطر می شود.

    2-فوبیاها: ترس بیمارگونه که نوعی اختلال است و به دلایل مختلفی که در گذشته اتفاق افتاده، ایجاد می شود.این نوع ترس گاهی باعث اختلال در زندگی عادی فرد می کند.

    مواردی از ترسهایی که به ترتیب وجود دارد عبارتند از: ترس از مکان/ ما/ خزندگان عجیب/ بلندی/ تاریکی/ سگ/ صائقه/ دیگرا/ پرواز/ دندانپزشک

    عکس العملهای معمول در برابر ترس: فریاد کشیدن – حمله آنی – فرار کردن – بیهوش شدن

    از بدترین آثار بدنی ناشی از ترس ،آسیبی می باشد که به قلب و سیستم قلبی عروقی وارد می شود و در بلند مدت مشکلات قلبی جدی را به وجود می آورد.

    ترس باعث افزایش سطح هورمون آدرنالین و کورتیزول می شود و در بلند مدت با هورمونهای مرتبط دیگر می تواند اثر منفی بر سیستم ایمنی بدن و تضعیف آن در برابر عفونت ها ،ویروس ها و بیماری های دیگر شود.

    این احساس ناخوشایند در بلند مدت نه تنها به اضطراب بلکه به افسردگی، احساس غم،کج خلقی و خستگی منجر می شود و این پایداری حالت باعث کاهش اعتماد به نفس و تضعیف حافظه و سهل انگاری در فرد می شود.

    ریشه ی ترس این است که ما در مورد موضوع ترسناک از دید خودمان اطلاعات نداریم و آن را تجربه نکرده ایم و خارج از کنترل ماست. داشتن تجربه ی منفی در مورد یک موضوع هم باعث ترس از آن می شود.

    یکی از بهترین راههای مقابله با ترس روبروشدن با آن موضوع است.

    راه مقابله با ترس

    برای کاهش یا حذف ترس راههای زیر پیشنهاد می شود:

    1-تقویت اعتماد به نفس:حذف جمله ی من نمی توانم و قبول خود

    2-بازسازی تصورات ذهنی: تعویض تصور ذهنی با واقعیت

    3-تقویت ایمان: احساس وصل بودن به منبع قوی در تنهایی

    4-گام های کوچک برای غلبه بر ترس

    5-تکرار فعالیت ها و گامهای کوچک

    6-نمونه های حل شده ی ترس خود را بیابید.

    7-درباره ی نگاه و فکر دیگران نسبت به خود نگران نباشید.

    8-منظم ورزش کنید.

    9-عضلات خود را آرام کنیدبا دوش آب گرم گرفتن/ انجام حرکات کششی/ ماساژ/ خواب شبانه

    10-تغذیه مناسب با سبزیجات/ میوه/ حبوبات/ پروتئین/ خوردنی های کاهش دهنده ی استرس: فندق و آجیل/ ماهی چرب/ تخم مرغ/ تخم کدو تنبل/ شکلات تلخ/ زردچوبه/ بابونه چای سبز

    11-آهسته کردن انجام کارهای زندگی

    12-گوش کردن موسیقی دلخواه

    13-رفتن به طبیعت

    14-دعا و نماز و نیایش

    15-یوگا و مدیتیشن/ خندیدن

  • مقاله: بیش فعالی کودکان

     

     

     

    دیگه از بس بالا پایین می پره، همه رو خسته کرده. دیگه نمی تونم چی کار کنم، همه میگن لوسش کردی، تربیتش مشکل داره، از بس هر چی خواسته براش تهیه کردی.یک بار باهاش برخورد کن و جلوش بایست درست می شه .

    دیگه سعی می کنم هر جا میرم با خودم نبرمش و متوجه میشم هم اضطراب و هم افسردگی گرفتم .با همسرم هم دچار اختلاف شدیم چون مرتب میگه تقصیر تو هست وگرنه  بچه که از خودش چیزی بلد نیست.

    اینها حرف های مادری هست که از رفتارها و جست و خیزها و درس نخوندن بچش به تنگ اومده و مستاصل شده. به نظرتون ایراد کارش تو چیه؟تربیت یا الگو یا ممکنه مشکل دیگری در کار باشه؟

    اگر کودکی رفتارهایی چون( پرتحرکی زیاد، رفتارهای تکانه ای، تکانشگری، تمرکز کم) نشان داد باید در مورد بیش فعالی یا (( ADHDمورد مطالعه ی دقیق قرار بگیرد.رفتارهاش و مصاحبه ای که انجام میشه تحلیل شود تا معلوم شود بیش فعالی هست یا مدل تربیتی ایراد دارد؟

    این بیماری نوعی اختلال عصبی_رشدی است که به صورت های مختلف خود را نشان می دهد.

    این اختلال فقط مختص دوران کودکی نبوده و با ورود به دوران نوجوانی بهبود یافته ولی در صورت عدم درمان تا بزرگسالی  با کم توجهی، آشفتگی و کنترل تکانه ی ضعیف خود را نشان می دهد.

     

    علائم بیش فعالی

    • دوام علائم برای شش ماه متوالی
    • شروع بعد از 3 سالگی و قبل از 7 سالگی
    • تکانشگری و رفتارهای نامناسب و بدون فکر
    • دشواری در توجه کردن(کم توجهی، نقض توجه)
    • فعالیت بیش ازحد و حرکت کردن درشرایطی که انتظار نشستن وجود دارد مثل کلاس
    • پرخاشگری
    • بی قراری حرکتی و پیچ و تاب خوردن در حالت نشسته
    • خستگی مزمن و عدم تحمل انتظار کشیدن مثلا در صف
    • کمبود اعتمادبه نفس
    • نوسانات خلقی
    • قطع حرف دیگران یا دخالت در کارهای دیگران بدون اجازه
    • اضطراب
    • فراموشی
    • نادیده گرفتن جزئیات
    • حواس پرتی
    • انگیزه ی بسیار پایین
    • پریدن از یک شاخه به شاخه ی دیگر
    • مشکلات در روابط عاطفی

     

    با توجه به داشتن تکانشگری ،کمبود توجه و تمرکز  یا ترکیب آنها نوع  بیش فعالی در کوکان متفاوت است. این کودکان اغلب باهوش، خودجوش و دلسوز هستند. اما نگهداری از آنها کار بسیار مشکلی است چون با نافرمانی، فراموش کردن انجام کارها، عزت نفس پایین، مشکل در دوست یابی، بالا و پایین رفتن های عاطفی همراه است.

    مدلهای بیش فعالی

    نوع اول: پرتحرکی و رفتارهای تکانه ای، از ویژگی اصلی اختلال می باشد.

    نوع دوم: اختلال در توجه و تمرکزمی باشد.

    نوع سوم: هم پرتحرکی و هم اختلال توجه با هم به صورت ترکیبی وجود دارد.

    مشکل اصلی مبتلایان به این اختلاتل، بروز رفتارهای نامناسب و تکانشگری می باشد، که در منزل و مدرسه و تحصیل و در ارتباط با دوستان باعث مشکلات عدیده می شود.

    در تشخیص بیش فعالی، کودک هیچ گونه مشکل هوشی نباید داشته باشدوگرنه دیگر بیش فعال محسوب نمی شود.

    کودکان بیش فعال باید توسط خانواده و اطرافیان درک و طرز برخورد با آنها را والدین یاد بگیرند.

     

     

     

     

    عوامل موثر در ایجادADHD

    1. ژنتیک و سابقه ی بیماری روانی در والدین
    2. محیط خانوادگی
    3. تغذیه ی نادرست
    4. خواب ناکافی
    5. مصرف دارودر دوران بارداری
    6. آسیب های مغزی
    7. بیماری های عصبی
    8. حساسیت به مواد غذایی و مواد افزودنی
    9. عدم تعادل زیست شیمیایی مغز
    10. متغیرهای محیطی و مسمویت مثل سرب حاصل از دود اتومبیل ها و آلودگی هوا، محدودیت ها و تنیدگی های محیط
    11. سیگار کشیدن یا مصرف الکل توسط مادر در دوران بارداری
    12. تولد زود هنگام و یا وزن کم در هنگام تولد

     

    بیش فعالی از شایع ترین اختلالات روانپزشکی در کودکان و نوجوانان می باشد که نشانه های آن در زندگی از دوران کودکی شروع و گاهی تا بزرگسالی ادامه دارد و بر عملکرد روزانه ی زندگی خانوادگی، تحصیلی، شغلی و رشد فرد تاثیر می گذارد.

    در به وجود آمدن این مشکل ژنتیک بی تاثیر نبوده و عوامل خانوادگی نقش دارد. در پژوهش ها مشخص شده (والدین با سابقه ی بیماری روانی، سابقه ی بیماری روانی در وابستگان ،ترتیب تولدو...) در مقایسه با والدین سالم در داشتن فرزندان با اختلال بیش فعالی تفاوت معناداری وجود داشته است.

    البته نظریه های دیگر پیرامون تاثیر عوامل محیطی (نحوه ی برخورد خانواده با خصوصیات شخصیتی و فردی کودک، جمع همسالان و برخورد آنها) بر تکامل یا پیشرفت این اختلال تاکید دارد.

    استفاده ی زیاد از بازی های کامپیوتری می تواند در بروز عصبانیت و تشدید تکانشگری در این کودکان مهم باشد.

    جایگزین کردن بازی های خلاقانه و ورزش و خواندن شعر و داستان در کاهش تنش و آرام سازی این کودکان موثر می باشد.

     

    پیامد بی توجهی به بیش فعالی

    • سطح تحصیلی پایین
    • عزت نفس پایین
    • افسردگی
    • بزهکاری
    • اختلال های شخصیت
    • اعتیاد به الکل
    • سوءمصرف مواد
    • روان گسستگی
    • دورماندن از جمع اقوام و دوستان
    • فردی ضد اجتماعی
    • مشکل ساز کردن زندگی والدین
    • اضطراب، لکنت زبان، گستاخی

    راهکارها

    • صبور بودن والدین
    • آموزش والدین و آرامش و عدم پرخاشگری والدین در مواجهه با کودک
    • بازی درمانی
    • فنون شناختی: حذف رفتارهای نامطلوب و کسب رفتارهای تازه، تغییر تفکر کودک با خود صحبتی
    • روش های رفتاری: تقویت مثبت ، تقویت منفی، تنبیه، خاموشی، محروم کردن
    • تمرین های تعادل و توازن
    • آرام سازی
    • تقویت تمرکز
    • استفاده از سیستم پاداش دهی مثل برچسب
    • خوشحال کردن و سورپرایز کردن کودک بعد از یک رفتار خوب
    • استفاده از عبارات ستایشی مثبت برای ایجاد انگیزه
    • استفاده از نوروفیدبک(یادگیری مغز برای تنظیم خود و برطرف کردن نقایص خود)
    • دارو درمانی و استفاده از ریتالین یا ریوا- آتوموکستین
    • کوچینگ: مدیریت عادات و الگوهای رفتاری منفی و مدیریت زمان و الویت بندی

     

    زندگی مملو از امتحانات و مشکلاتی است که در صورت پذیرش آنها و برخورد درست و عاقلانه با گذشت زمان و پیگیری حل شده و خشنود از این آزمون با تجربه ی بیشتر در مراحل دیگر ثابت قدم تر ، قدم بر می داریم و داشتن کودک بیش فعال و کنار آمدن با این کودکان ،یکی از این آزمونها می باشد.

    داشتن مشکل، شادی، بیماری و.... جزئی از چرخه ی زندگی می باشد پس با توکل بر خالق هستی با اطمینان قدم بردارید.

     

     

     

     

     

  • مقاله: چرا دچار سوء تفاهم می شویم؟

    تفاهم:توانایی تحمل تفاوت هاسوءتفاهم2

    تا حالا شده با کسی صحبت کنید و بعد متوجه شو.ید که منظور شما را طور دیگر برداشت کرده و از شما ناراحت شده است؟

    سوء تفاهم یعنی برداشت غلط از سخنان و رفتار طرف مقابل. چون پی بردن به معنای حقیقی حرف ها و رفتارهای دیگران از راه حدس و گمان انجام می شود سوء تفاهم پیش می آید. .سوء تفاهم از نفهمیدن مطلب بدتر بوده و آسیب بیشتری به خود فرد و رابطه می زند. اگر سوءتفاهم در روابط خانوادگی پیش بیاید ،فرد را از ادامه ی رابطه محروم و او را در تنهایی فرو می برد.

    سوء تفاهم به دلیل نبود اطلاعات لازم در مورد موضوع پیش می آید و تصاویر ذهنی ساخته شده، بر اساس اطلاعات خود فرد بوده و ممکن است اشتباه باشد

    اگر ما از هر چیزی تصویری داشته باشیم با شنیدن آن کلمه ،همان تصویر در ذهن تداعی می شود.

    در صحبت کردن مشکل جدی زمانی پیش می آید که هر دو طرف معنای یک کلمه را می دانند ولی هر کدام برداشت متفاوتی از آن کلمه دارند.

    رفتار دیگران به آسانی قابل دیدن است اما، تفکر انسانها را نمی توان دید و فقط می توان حدس زد. البته تشخیص احساسات و هیجانات دیگران از تشخیص افکار هم سخت تر است چون درونی است.

    در صحبت کردن ابتدا منظور گوینده مهم است که فقط خودش از آن ها اطلاع دارد.. فاکتور بعدی بیان گوینده است،  که به صورت شفاف بیان نشده و دقیق و واضح نیست بلکه توضیحاتی پوشیده و یا ذهنی بوده که فقط خودش متوجه می شود. قسمت دیگر، برداشت شنونده است که توضیح و تفسیری است که او از سخنان و رفتارهای گوینده کرده که ممکن است با منظور واقعی گوینده به طور کامل متفاوت باشد.

    برای شفاف شدن صحبت بین دو طرف، باید منظور خود را به طور کامل با جزئیات بیان کرد، نه به صورت کلی و مبهم و پیچیده. برای این شفافیت باید به سخنان گوینده به صورت فعال گوش کرد. یعنی گاهی سخنان او را با تکان دادن سر تائید و یا اگر متوجه بخشی نشده آن را سئوال کرد تا هیچ قسمتی مبهم نماند.

    برای دوری از سوءتفاهم در گفتگو باید مطمئن شد معنای جملات در ذهن گوینده و شنونده یکی باشد .برای این کار برای صحبت های خود می توان توضیحات کامل را بیان کرد تا فرد نکات مورد نظر ما را متوجه شده، و اگر موضوعی برایش ابهام دارد بیان کند. یا می توان در مورد مسئله، سئوال کرد که آیا منظور همین است؟

    سوءتفاهم2

     

    دلایل سوءتفاهم :

    نداشتن شناخت از طرف مقابل

    نداشتن مهارت برقراری ارتباط و سخن گفتن

    نااگاهی از تفاوت جنسیت ها و مراحل رشد در هر فرد

    پافشاری در اثبات سخن خود

    تعصب و پافشاری روی باورهای خود و اثبات به دیگران

    عدم گفتگو

    نداشتن شهامت برای بیان مسئله ی اصلی

    ترس از تایید نشدن در برابر د یگران و برداشت کردن شخصی به جای سئوال کردن

    توقعات زیاد

    کوتاه آمدنهای افراطی

    بیان نکردن مشکل خود و درون ریزی ناراحتی

    نداشتن آگاهی در مورد روش بیان مسائل

    عادات ذهنی قوی در ناخودآگاه روی باورهای غلط که خواسته های مارا دیگران بدون گفتن ما باید بدانند.

    برآورده نشدن انتظارات و قولها و بیان نکردن علت

     

    اگر همیشه و برای همه چیز از خواسته و منفعت خودتان بگذرید ، زمانی می رسد که دیگر توان کوتاه آمدن و تحمل دیگران را ندارید و جایی که باید ببخشید و یا از منافع خود کوتاه بیایید، این کار را نکرده و موجب خدشه دار شدن روابط خودتان می شوید.

     اگر رفتارها یا صحبت هایی که موجب ناراحتی شما شده است را با فرد مقابل مطرح نکنید اصلاً فرد مخاطب متوجه مشکل نشده  و شما هم نتوانسته اید مسئله را شفاف بفهمید و دچار سوءتفاهم شده اید. البته روشهای بیان کردن و صحبت در هر موضوعی را باید یاد گرفت و با توجه به مکان، زمان، موضوع، شرایط فرد مسئله را عنوان کرد .

     

    راهکارها

    • از مشکلات پیش آمده لیستی تهیه کنید.
    • هدف خود از گفتگو را مشخص کنید.
    • راه حل های مختلف را ایجاد کنید.
    • راه حل ها را ارزیابی کرده و نقاط کاستی و یا بهتر شدن آن را یادداشت کنید.
    • بهترین راه حل را انتخاب و انجام دهید.
    • ابتدا سهم خود را در سوءتفاهم مشخص کنید.
    • نقاط ضعف خود را شناخته و در صدد اصلاح آن برآیید.
    • نقاط قوت خود را تشخیص و در جمع های مختلف از آن استفاده و آن را رشد دهید .
    • به فردی که با شما مخالفت کرده و یا سوءتفاهم ایجاد شده خوب گوش کنید تا مشکل اصلی را جستجو و پیدا کنید.
    • به فکر ثابت کردن حرف خود نباشید و همیشه تمام حق را به خودتان ندهید و به جای آن خود را به جای طرف مقابل گذاشته و از دریچه ی نگاه او مشکل را ببینید.
    • اجازه دهید طرف مقابل شما ارزشی که برای او قائل هستید را فهمیده و رابطه را مهم تر از مسئله بداند.
    • به جای تمرکز بر افکار خود برای پاسخ دادن، روی احساسات خود تمرکز و نفس عمیق کشیده و با احساسات خود سخن بگویید.
    • یادتان نرود که فرد مقابل شما دشمن شما نیست، بله دوست، همکار، همسر، فرزند و یا کسی است که تا دیروز رابطه ی محکمی داشته و امروز دچار سوءتفاهم شده است، پس برای خودتان جناح بندی و یار کشی نکرده و سعی کنید دوستی ها را به یاد آورده و درصدد رفع موضوع باشید.
    • اگر سوءتفاهم در رابطه ی شما، وضع کاری یا خانوادگی طولانی و مشکل ساز شد و نتوانستید آنرا به تنهایی حل کنید، حتماً از مشاور کمک گرفته و الگوی رابطه ی خود را از نو ساخته و مسئله را حل کنید.

     

    وقتی دو نفر با دو نوع سطح فرهنگ متفاوت، سطح رشدی و اجتماعی و مذهبی متفاوت و تفاوت های بسیار دیگر در کنار هم در فضای یک خانه، اداره، محل کار و یا تفریح قرار می گیرند ،بروز اختلاف و سوءتفاهم اجتناب ناپذیر است مخصوصاً اگر زمان زیادی را با هم باشند.

     

    یادتان باشد در هر رابطه تفاوت ها و نقاط قوت و ضعفی وجود دارد که طبیعی می باشد .ولی اصلاح ضعف ها و کاستی ها و رشد دادن نقاط قوت در هر رابطه ای ضروری است.

     اما گذشت و بخشش در مورد اشتباه دیگران به مستحکم تر شدن رابطه در جایی که فرد پشیمان بوده و می خواهد جبران کند، کمک زیادی می کند.

  • لجباز کسی است که در مورد کاری که قرار است انجام دهد، ذهنش را تغییر نمی دهد و توضیح مشخصی را درباره ی علت مقاومت خود ،ارائه نمی کند.

    درکودکان لجبازی واکنش نامطلوبی است که کودکان نسبت به محیط، شرایط و رفتار والدین یا بزرگ ترها از خود نشان می دهند.

     لجبازی

    دلایل لجبازی

    1-دفاع از هویت خود: برخی مردم فکر می کنند اگر مردم با انها موافق نباشند، آنها بی ارزش می شوند. آنها خود را با ایده ها، تصمیمها و افکارشان می شناسند و به همین علت ,حس می کنندکه هویتشان لطمه دیده است.

    2-باور داشتن به اینکه همه در حال تلاش برای تغییر باورهای او هستند: برخی به هر دلیلی باور دارند که کسی به ایده های آنها توجه نمی کنند و به همین دلیل ،آنها تلاش می کنند که عقاید مخالف داشته باشند و با این کار ،دیگران را مجبور می کنند به آنها توجه ویژه داشته حتی اگر خود، از درون قانع شده باشند.

    3-داشتن دلیلی که نمی توانند فاش کنند: گاهی فرد دلیل محکم برای تغییر نکردن و ماندن پای حرف خود را ندارند، اما به خاطر خجالت کشیدن یا دلیل دیگری ،تصمیم می گیرد دلایلش را مخفی کند.

    4-جلب توجه دیگران

    5-کنترل شدید والدین یا طرف مقابل

    6-تبعیض والدین

    7- سن کودک (بین 2تا3 سالگی) برای کسب استقلال که قسمتی از مرحله ی رشد اوست. البته لجبازی در کودکان از 2 سالگی شروع و در سن 3-4به اوج خود رسیده  و در6-7سالگی کاهش می یابد.

    8-محک زدن بزرگ ترها

    9-فرصت ندادن و کم حوصلگی والدین

    10-خستگی و گرسنگی

    11-بیماری های مداوم

    12-تولد نوزاد جدید

    13-تغییر فضای خانه (تغییر شغل والدین، تغییر منزل، فوت وابستگان و....)

    14-تقلید و بد آموزی از بچه ها یا دیگران

    15-ویژگیهای شخصیتی کودک

    16-نداشتن آزادی عمل و دخالت در کارهای او

    لجبازی می تواند باعث تخریب رابطه شود، افراد لجباز سعی دارند مخالف حرف دیگران عمل کنند پس به آنها بگوئید مثلا "مردم می گویند رابطه ی شما به سرعت تمام خواهد شد."پس سعی می کند بهترین بوده و ثابت کند که مردم اشتباه می گویند پس بیشتر عاشق شما خواهد بود البته این مثال برای بزرگسالان صدق می کند.

    لجبازی

    روش برخورد با فرد لجباز

    1-مذاکره کنید و از حساسیت افراطی پرهیز کنید و نرمش و انعطاف داشته باشید.

    2-رفتار غیر لجبازانه را تقویت و قضاوت عجولانه نداشته باشید و از تنبیه ، تحقیر، تهدید و .. پرهیز کنید.

    3-از آنها تعریف و تمجید کنید ولی درست و به موقع.

    4-روی نظر خود اصرار نکنید.

    5-نشان دهید برای عقاید آن ها ارزش قائل هستید.

    6-سعی کنید دلیل پشت لجبازی را متوجه شوید.

    7-عبارت "تو اشتباه می کنی "ممنوع

    8-حس مهم بودن را به فرد بدهید و اطلاعات کافی در اختیارش قرار دهید.

    9-در برابر این افراد محکم باشید.

    10-به روی آنها نیاورید که لجبازی می کنند.

    11-وجوه اشتراکتان را  "در بزرگسالی" پیدا کنید.

    12-تغییر را کم کم برای آنها آسان کنید.

    13-الگوی تکراری را بشکنید.

    14-نقش آدمهای ضعیف و بیچاره را بازی نکنید.

    15-چرب زبانی نکنید.

     لجبازی

    روش های کاهش لجبازی

    1-روش خاموشی

    2-روش تقویت رفتار ناهمساز

    رژیم عذایی نامناسب روی لجبازی تاثیر دارد مثل مصرف سردی ها، تنقلات، کاکائو، بازی های رایانه ای بیش از یک ساعت در روز ، بی موقع خوابیدن، بد خوابیدن.

    در کودکان می توان حواس او را به چیزهای دیگری غیر از خواسته اش پرت کرد.

    همچنین امنیت با قاعده ایجاد کنید یعنی از دور مواظب کودک باشید ولی مانع بروز خلاقیت او نشوید.

     موقع انجام کار توسط کودک که در حال تمرکز است مرتب او را صدا نزنید یا کارهای انجام نشده اش را تذکر ندهید چون او روی مسئله ی دلخواهش تمرکز کرده است و پاسخگو نیست.

  • باور: ذهنیتی است که در ضمیر ناخودآگاه و تفکر ما وجود دارد.باور یعنی تکرار مداوم یک تفکر.

    نیرومندترین و خلاق ترین نیرو در جهان،قدرت باور است که اساس اصلی قانون جذب می باشد.

    باور انواع مختلفی دارد:برخی از آنها برای شما موفقیت و بعضی شکست و پس رفت می آورد.

    تاثیر باورها و تفکرات

    باورهای مثبت و منفی : درونی و بیرونی

    باورهای مثبت درونی که ایمان واعتقاد هر فرد می باشد باعث افزایش اعتماد به نفس شده و انرژی درونی هر فرد را برای مقابله با مشکلات زندگی افزایش می دهد.

    یکی از موانع رشد عزت نفس، افکار منفی- باور منفی و فرض های منفی است.

    افکار لایه ی رویی و باور لایه ی زیرین افکار هستندکه قبولشان داریم چون سالهاست آنها را پذیرفته و خودمان نمی دانیم اشتباه است.فرض های منفی رابط بین افکار و باورهای منفی ما هستند.بیشتر اختلافات زناشوئی، تعارض ها و کشمکش ها در روابط زن و شوهر نتیجه ی مهارت های نابسنده ی افراد در برقراری ارتباط و یا ناتوانی آنان در حل مشکلات که ناشی از عدم مثبت اندیشی است تلقی می شود و این زوج ها خوش بینی کمتر و رفتارهای بدبینانه ی بیشتری بروز می دهند.

    خانم آیلین کدی (نویسنده ی کتاب های انگیزشی ومعنوی): وقتی می فهمید قدرت منفی بودن، در گرو باور داشتن آن است می توانید از آن عبور کنید.

    باورهای مثبت سبب افزایش تمرکز و ایمان و اعتقاد قلبی شما در زندگی شده و کمک می کند به اهداف خود برسید. افزایش باور مثبت، میزان ریسک را در زندگی کاهش و باعث افزایش تفکرات مثبت و سازنده و نهایتا منجر به موفقیت و پیشرفت می شود.

    اما باورهای منفی مانع رسیدن به موفقیت و قدرت انجام کارها ی گوناگون را از شما گرفته و سبب رسیدن به ناکامی و از دست رفتن فرصت های زندگی می شود.

    یک باور منفی یا اشتباه می تواند باعث ایجاد چندین باور منفی و غلط شود و پلی نامرئی به سمت شکست برای شما می سازدکما اینکه تا لحظه ی شکست متوجه آن نخواهید شد.

    باورهای درونی ما نشات گرفته از مدل ها و تصورات ذهنی می باشد.یعنی بر اساس تفکرمان ،تصورات ذهنی ساخته و منجر به تصمیم گیری در شرایط مختلف می شود که برسلامتی و توانائی ما تاثیر دارد.

    این باورهای منفی و مثبت تحت تاثیر عوامل شخصیتی و فرهنگی قرار دارد.باورهای درونی اگر منفی  باشند،ارتعاشات ما منفی و قانون جذب برای ما عکس عمل می کند.

    اولین گام برای تغییر باورها،شناسایی باورهای منفی و نوشتن آن وسپس جایگزینی با الگوهای باورهای مثبت است.

    با مطالعه مقاله ی (تمرین استرهیکس) می توان به کمک قانون جذب،باورهای مثبت خود را تقویت کرد.باید توجه داشت که باورها چون دو نوع درونی و بیرونی هستند تغییر باورهای بیرونی وظاهری سریع تر و آسان تر است چون باورهای درونی بنیادی و ریشه ای هستند.

    تاثیر باورها و تفکرات

    برای تغییر باور درونی باید ایمان وصبر داشت و البته این انرژی زیادی از مغز می گیرد پس مغز تلاش می کند ما را منصرف و نا امید کند.

    1-در شرایط گوناگون زندگی خوشبین باشید.

    2-به آینده امیدوار و اهداف خود را شجاعانه دنبال کنید.

    3-افکار درونی خودراتغییر و افکار مثبت و همسو با اهداف خود را در نظر بگیرید.

    4-جسور بوده و دست از تلاش نکشید.

    5-باور قلبی سبب افزایش انگیزه می شود پس روزانه ده دقیقه به تمرکز روی اهداف و آرزوهای خود بپردازید.

    6-سعی کنید دانش ومهارت لازم در زمینه ی باورهای محدود کننده به دست آورید.

    7-نگران اتفاقات نیفتاده نباشید.

    8-ذهنت را از نو بساز(فرانکلین روزولت می گوید:انسان زندانی سرنوشت خود نیست ،تنها زندانی تفکرات خود است).

    9-عبارت تاکیدی خودت را بساز:یعنی کارهایی که نمی توانی انجام دهی را بنویس. جای افعال منفی از افعال مثبت استفاده کن.

  • دروغ از نظر لغت یعنی کتمان واقعیت

    دروغگویی یک صفت ناپسندیده است که بعضی کودکان و بزرگسالان به آن مبتلا هستند و چنان شایع هست که گویی عادت شده است.

    هیچ انسانی فطرتا و ذاتی دروغگو نیست . او دروغ گویی را از محیط خود یعنی خانواده ، مدرسه و... به طور کلی اجتماعی که در آن زندگی می کند ،یاد می گیرد.

    دروغ گویی مانند سایر بیماری های روانی و عاطفی ، ابتدا از مسئله ی ساده و کوچک آغاز می شود و اگر به موقع درمان نشود ، به یک بیماری روحی تبدیل می شود که مشکلات زیادی برای فرد مبتلا و دیگران فراهم می سازد.

    سالهای اولیه ی تربیت کودکان ارزشی به غایت والا دارد. برای اینکه فرزندان خود را راستگو تربیت کنیم می بایست نسبت به اعمال خود نهایت دقت را داشته و در ارتباط با دیگران دقت کنیم چون در جامعه تربیت های متفاوتی وجود دارد.

    در روایات اسلامی آمده است که "دروغگو با مرده برابر است ، زیرا فضیلت زنده بر مرده اعتمادی است که انسان به او دارد و هنگامی که به سخن کسی که (به خاط دروغ گو بودنش) اعتمادی نباشد، گویی زندگی او باطل شده است.

    دروغگویی

    علل دروغ گویی:

    1-ترس : ترس از مجازات ، خدشه وارد شدن به آبرو

    2-اجبار

    3-الگوهای نامناسب : دیدن دروغ توسط والدین و انجام کارها به کودک روش حل مسئله را به طور اشتباه می آموزد.

    4-احساس حقارت: حقارت و کم بینی و بی ارزشی خود برای نداشتن صفت یا چیزی که برای فرد مهم است باعث می شود او به دروغ پناه برده تا از دریافت این صفت یا خصوصیت خود را باارزش و در مرتبه ی بالاتر ببیند.

    5-نیازهای ارضا نشده

    6-خود شیفتگی

    7-بی ثباتی شخصیتی

    8-حسادت و رقابت

    9-کسب منافع

    10-خودنمایی و غرور

    11-پوشاندن لغزش

    12-تحمیل تکالیف سنگین و داشتن توقع بیش از طاقت برای فرد

    13-جلب توجه دیگران

    14-آموزش نادرست خانواده

     

    پیامد و عوارض دروغ گویی

    1-سلب اعتماد به نفس عمومی

    2-بی اعتباری دروغ گو

    3-از بین رفتن ایمان دروغ گو

    4-دردسر و زحمت برای دروغ گو و دیگران

    5-مانعی برای خودشناسی

    6-عامل فسادهای دیگر

    7-آوردن اضطراب و هراس برای فرد دروغ گو

    8-دروغگو حافظه ندارد و دروغ فراموشی می آورد.

    تاثیر دروغ بر روابط زوجین

    اعتماد یکی از ارکان اساسی هر ازدواجی می باشد. زوجین مبنا را بر صداقت فرد مقابل خود گذاشته و انتظار دارند همسرشان در موقعیت های مختلف با صداقت با آنها برخورد کنند و در صورت دروغ موجب ناراحتی و بی اعتمادی می شوند.

    مردان به علل مختلفی به همسرشان دروغ می گویند تا عاقبت اندیشی خود را نشان دهند یا مسئله ای را پنهان کنند و فکر می کنند با این کار مصالح زندگی زناشویی را رعایت کرده اند حال آنکه شرایط را پیچیده تر و بغرنج تر کرده اند.

     

    علل دروغ گویی مردان

    1-نگران نکردن همسر

    2-غر زدن همسر

    3-حفظ عزت نفس

    4-نا امن بودن فضا

    5-ترس از دست دادن همسر

     

    علل دروغ گویی زنان

    1-ترس از گفتن حقیقت و نداشتن فضا برای گفتن حقیقت

    2-تلاش برای حفظ زندگی زناشویی

    3-اطمینان خاطر دادن به همسر

    4-جلوگیری از بحث و دعوا

     

    عذر خواهی شامل چهار قسمت می باشد:

    1-اعتراف به اشتباه

    2-معذرت خواهی

    3-جبران کردن

    4-عدم ارتکاب مجدد

     

    حضرت علی (ع) می فرماید: از دوستی با دروغ گو بپرهیزید که او همچون سراب است ،دور را در نظر تو نزدیک و نزدیک تو را دور می سازد.

    دروغگویی 

    درمان دروغ گویی

    1-خوب گوش کردن

    2-شناخت علت ها و دادن اگاهی

    3-ایجاد مجیطی سالم و رعایت انصاف

    4-نشان دادن ارزش راست گویی

    5-اجازه ی بیان احساساتو تعدیل انتظارات از فرد

    6-عفو بخشش و ارائه ی محبت

    7-توضیح اغراق آمیزی از واقعیت

    8-ایمن کردن از مجازات

مطالب اخیر

عضویت در خبرنامه